نگیزه.ای.برای.عشق
#نگیزه.ای.برای.عشق
#پارت8
سرگیجه داشتم کلافه سرمو ماساژ دادم رفتم سمت پایین که مامان تهیونگ صدام زد
_جنی
برگشتم بهش خیره
_بله
پوزخندی زد
_بیا اتاقم
برگشتم طرف اتاقش در زدم
_بیا تو
رفتم تو اتاق درو پشت سرم بستم زمزمه کردم
_با من کاری داشتید
اومد طرفم یه سیلی محکم زد درگوشم پرت شدم روی زمین دستشو به نشانهی تهدید جولوم دراز کرد
_شنیدم میخواستی فرار کنی، اکر یک بار دیگه فکر فرار به زهنت برسه میدم بکشنت
اشک تو چشمام حلقه شد ریخت روگونم بعد گفتن این حرفش گذاشت رفت با بغض به زمین خیره شدم که در اتاق باز شود صدای جیسو توی گوشم پیچید
_خوبی
جوابی بهش ندادم که ادامه داد
_لیسا من کمکت میکنم از اینجا بری
بغضمو قورت دادم
_ج... جیسو م... من فقط
جیسو بفلم کرد
_بخدا کمکت میکنم
دستمو گرفت بلندم کرد رفتیم سمت پایین با دیدن شوگا به سمتش که دستش مانعم شد به تهیونگ چشم دوختم بچه یه دختره اشغال عوضی که میدونم کار کیه گزارش کرده باز دوباره گزاشتم
#پارت8
سرگیجه داشتم کلافه سرمو ماساژ دادم رفتم سمت پایین که مامان تهیونگ صدام زد
_جنی
برگشتم بهش خیره
_بله
پوزخندی زد
_بیا اتاقم
برگشتم طرف اتاقش در زدم
_بیا تو
رفتم تو اتاق درو پشت سرم بستم زمزمه کردم
_با من کاری داشتید
اومد طرفم یه سیلی محکم زد درگوشم پرت شدم روی زمین دستشو به نشانهی تهدید جولوم دراز کرد
_شنیدم میخواستی فرار کنی، اکر یک بار دیگه فکر فرار به زهنت برسه میدم بکشنت
اشک تو چشمام حلقه شد ریخت روگونم بعد گفتن این حرفش گذاشت رفت با بغض به زمین خیره شدم که در اتاق باز شود صدای جیسو توی گوشم پیچید
_خوبی
جوابی بهش ندادم که ادامه داد
_لیسا من کمکت میکنم از اینجا بری
بغضمو قورت دادم
_ج... جیسو م... من فقط
جیسو بفلم کرد
_بخدا کمکت میکنم
دستمو گرفت بلندم کرد رفتیم سمت پایین با دیدن شوگا به سمتش که دستش مانعم شد به تهیونگ چشم دوختم بچه یه دختره اشغال عوضی که میدونم کار کیه گزارش کرده باز دوباره گزاشتم
۲۷.۰k
۲۴ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.