....
....
وقتی رفتند سراغشان تا مغز استخوانشان یخ زده بوده. خشک شده بودند. سرمای زمستان اینجا سنگ میترکاند، آدم که نازک است.
ما نازک هستیم؟! پارسال یک متر برف را میکندیم میرفتیم جلو. ایناها! اینها هم بودند ازشان بپرس. امسال هم باید برویم. آدم نازک است...آدم نازک است...ما نازک نیستیم. ما پوستمان از این سنگها هم کلفتتر است. انگار نه انگار که آدم هستیم. کسی دلش برای ما نمیسوزد که از مردنمان خاطره بگویند! دوسال پیش نبود دوتایمان ماندند توی برف؟ امنیتیها دنبالشان کردند بیراهه رفتند، بهمن اجلشان شد زیرش دفن شدند تا شش ماه بعدش که پیدایشان کردند. کی نازک است؟ خودت نازکی. آدم نازک است...آدم نازک است… ما نیستیم...ما نازک نیستیم.
هی بابا! تازه بمیریم، آدم که نمرده، قاچاقچی مرده.
الان همه چی با تکنولوژی پیش میرود وضع ما اینطوری است.
ای...ای....ای! حالا که اوضاعمان خوب است. قبلا کول پشتمان میگذاشتیم. قاطر کم میآورد ما جانمان باید میکشید.
چه فرقی کرده پدرجان؟ این چهارپاها از جان خودمان باارزشتر شدهاند. هم عزیزمان هستند، هم همراهمان همکارمان.
من یکی حاضرم خودم بمیرم قاطرم بماند. حداقلش یکی دیگر میبرتش چیزی هم به خانوادهام میدهد.
اینها را به این بگویید میگوید آدم نازک است! پس ما چی هستیم؟ نازک نیستیم، پس آدم نیستیم؟
تا خرخرهی همهمان توی این باتلاق رفته. سودش برای دیگران است بریدن جانش برای ماها است.
همین را بگو! نازک هستیم ما؟ اینجاها میشود از این بالابرها بسازی که مردم سوارش میشوند...
تلهکابین؟
آره همینها. اسکی سوار شوند. خیلی چیزها میشود ساخت. کار برایمان درست کنند از خودشان کمتر هستم نروم.
از متن رمان اینجا صدای گرگها بلندتر است اثر عادله خلیفی
پ.ن: تصاویر برگرفته از یوتیوب
#صدای_کولبران_باشیم
#کولبران
#شهروندان_ناشهروند
#کولبر_شغل_ندارد
#کولبری_اشتغال_نیست
#کولبر
#کۆڵبەر
#کولبری
وقتی رفتند سراغشان تا مغز استخوانشان یخ زده بوده. خشک شده بودند. سرمای زمستان اینجا سنگ میترکاند، آدم که نازک است.
ما نازک هستیم؟! پارسال یک متر برف را میکندیم میرفتیم جلو. ایناها! اینها هم بودند ازشان بپرس. امسال هم باید برویم. آدم نازک است...آدم نازک است...ما نازک نیستیم. ما پوستمان از این سنگها هم کلفتتر است. انگار نه انگار که آدم هستیم. کسی دلش برای ما نمیسوزد که از مردنمان خاطره بگویند! دوسال پیش نبود دوتایمان ماندند توی برف؟ امنیتیها دنبالشان کردند بیراهه رفتند، بهمن اجلشان شد زیرش دفن شدند تا شش ماه بعدش که پیدایشان کردند. کی نازک است؟ خودت نازکی. آدم نازک است...آدم نازک است… ما نیستیم...ما نازک نیستیم.
هی بابا! تازه بمیریم، آدم که نمرده، قاچاقچی مرده.
الان همه چی با تکنولوژی پیش میرود وضع ما اینطوری است.
ای...ای....ای! حالا که اوضاعمان خوب است. قبلا کول پشتمان میگذاشتیم. قاطر کم میآورد ما جانمان باید میکشید.
چه فرقی کرده پدرجان؟ این چهارپاها از جان خودمان باارزشتر شدهاند. هم عزیزمان هستند، هم همراهمان همکارمان.
من یکی حاضرم خودم بمیرم قاطرم بماند. حداقلش یکی دیگر میبرتش چیزی هم به خانوادهام میدهد.
اینها را به این بگویید میگوید آدم نازک است! پس ما چی هستیم؟ نازک نیستیم، پس آدم نیستیم؟
تا خرخرهی همهمان توی این باتلاق رفته. سودش برای دیگران است بریدن جانش برای ماها است.
همین را بگو! نازک هستیم ما؟ اینجاها میشود از این بالابرها بسازی که مردم سوارش میشوند...
تلهکابین؟
آره همینها. اسکی سوار شوند. خیلی چیزها میشود ساخت. کار برایمان درست کنند از خودشان کمتر هستم نروم.
از متن رمان اینجا صدای گرگها بلندتر است اثر عادله خلیفی
پ.ن: تصاویر برگرفته از یوتیوب
#صدای_کولبران_باشیم
#کولبران
#شهروندان_ناشهروند
#کولبر_شغل_ندارد
#کولبری_اشتغال_نیست
#کولبر
#کۆڵبەر
#کولبری
۳.۱k
۱۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.