اگر از حال من میپرسی این روزها...

اگر از حال من میپرسی این روزها...
حال زل زدن به عکسهایی که هرکدامشان هزار خاطره برایم رو میکند...
حال اشکهای بی بهانه...
حال بغض های وقت و بی وقت...
حال خوابهای زورکی...
حال لرز و عرق های سرد و تهوع...
اگر از حال من میپرسی...
حال این روزهایم گوش دادن هزار بار به صوتهایت...
نگاه کردن به نوشته هایت...
لمس دوستت دارم هایت...
اگر از حال من میپرسی حال آدمی که تمام احساسش را پای "بمان" تو باخت...
تمام غرورش را روی زانوهایت گریه کرد...
و حالا هر بار محکمتر دستهایش را میشوید مگر گرمای دستهایت را در این پاییز سرد از یاد ببرد...
و نمیداند با لبهایش چه کند؟!!!!