یک روز
یک روز
ناخواسته همه ی خاطرات و لحظه های این یک سالی که گذشت ؛ به ذهنت هجوم می آورد و بیش از هر چیز،به یاد می آوری همه ی آنچه که دلیلِ بغضِ گلو و اشکِ چشمهایت بود؛
آدمهایی که شاید بزرگ ترین بهانه برای لبخند و معنایِ وسیع ترِ خوشبختی ات بوده اند و حال تنها خاطره شده اند... یک خاطره ی شیرینِ بی تکرار...
یک حسرتِ تلخِ همیشگی!
مثلِ همه ی روزها و لحظه های رفته و بی بازگشت...
مثلِ خداحافظی های ناگزیر که هیچ به آن دل نداده ای!
که در سخت ترین کابوسهایت هم نخواستی اش!
یک روز سال،برای بعضیها به قدرِ یک سال می گذرد!
بس که حجمِ نبودنها و نداشتن ها از ظرفیتِ یک روزِ زندگی،از حد و اندازه ی یک آدمِ معمولی وسیع تر است...
گستره ی این نبودنها،جدای از نبودنِ عزیزِ دلی؛ می تواند شاملِ هر چیزی باشد که به راحتی فاتحه شان را خوانده ای ؛ امید و آرزوهایی که به راحتی سپرده ای به باد،اهدافی که تنها در تنگنای ذهنت حبس کرده ای،لبخندهایی که ساده از آن گذشتی و نادیده گرفتی یا آن اشکهای گرم و امیدبخش که با وجودشان سبکبال تر می شدی و بی دلیل از چشمهایت دریغشان کردی...
یک روز سال،زمانِ مرورِ همه ی لحظه هایی ست که خاطره شده اند؛
گاهی هم با به جا گذاشتنِ چند زخمِ عمیق و کاری!
و خدا کند که تمامِ روزهای سالِ پیشِ رو ؛
از جنسِ بهترین خاطره هایمان باشد،
از همان بی تکراریِ آخرِ هفته های نابِ کودکی!
همان قدر بدونِ حسرت و شاد!
ناخواسته همه ی خاطرات و لحظه های این یک سالی که گذشت ؛ به ذهنت هجوم می آورد و بیش از هر چیز،به یاد می آوری همه ی آنچه که دلیلِ بغضِ گلو و اشکِ چشمهایت بود؛
آدمهایی که شاید بزرگ ترین بهانه برای لبخند و معنایِ وسیع ترِ خوشبختی ات بوده اند و حال تنها خاطره شده اند... یک خاطره ی شیرینِ بی تکرار...
یک حسرتِ تلخِ همیشگی!
مثلِ همه ی روزها و لحظه های رفته و بی بازگشت...
مثلِ خداحافظی های ناگزیر که هیچ به آن دل نداده ای!
که در سخت ترین کابوسهایت هم نخواستی اش!
یک روز سال،برای بعضیها به قدرِ یک سال می گذرد!
بس که حجمِ نبودنها و نداشتن ها از ظرفیتِ یک روزِ زندگی،از حد و اندازه ی یک آدمِ معمولی وسیع تر است...
گستره ی این نبودنها،جدای از نبودنِ عزیزِ دلی؛ می تواند شاملِ هر چیزی باشد که به راحتی فاتحه شان را خوانده ای ؛ امید و آرزوهایی که به راحتی سپرده ای به باد،اهدافی که تنها در تنگنای ذهنت حبس کرده ای،لبخندهایی که ساده از آن گذشتی و نادیده گرفتی یا آن اشکهای گرم و امیدبخش که با وجودشان سبکبال تر می شدی و بی دلیل از چشمهایت دریغشان کردی...
یک روز سال،زمانِ مرورِ همه ی لحظه هایی ست که خاطره شده اند؛
گاهی هم با به جا گذاشتنِ چند زخمِ عمیق و کاری!
و خدا کند که تمامِ روزهای سالِ پیشِ رو ؛
از جنسِ بهترین خاطره هایمان باشد،
از همان بی تکراریِ آخرِ هفته های نابِ کودکی!
همان قدر بدونِ حسرت و شاد!
۴.۳k
۱۱ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.