در مورد زنها همواره مشکل وجود داشته است
در مورد زنها همواره مشکل وجود داشته است
ما زنها در زمره متفکرین شمرده نمی شویم ما تنها بدن های بدون سر هستیم ولی با این حال همواره می بایستی سر های خود را بپوشانیم. چه با چادر و چه با آرایش.
.
منفعل بودن زنان و تهی بودن یک زن از غرائز و حق طبیعی اش
خصلت باطنی و یا مادرزادی نیست عارضه ای است که جامعه بر آنان تحمیل کرده است.و طبعا زنی که اینگونه از درون تهی شود
چاره ای جز پرداختن به پوشش بیرونی نخواهد داشت.
.
جامعه تمام تلاش خود را بکار می بندد تا به زن بقبولاند
که او چیزی جز یک پیکر نیست.
روزنامه ها ،مجلات، آگهی تبلیغاتی با زن چون اندامی نیازمند ماساژ دائمی با کرم های گوناگون و یا چون لبی محتاج رنگ آمیزی با
ماتیک های خوشرنگ، برخورد می کنند. حتی چهره بیرونی آنان به خودشان تعلق ندارد و صاحبان صنایع کالاهای مصرفی به او دستور
می دهد که چگونه خود را بیاراید. زنانی که از اندیشه تهی شده اند و جدیدترین مدهای لباس و آرایش را دنبال می کنند باخبر نیستند که چگونه به یک شی تنزل پیدا کرده اند.
جراحی زیبایی حجاب عصر پسامدرن است.
.
شرف و بکارت یک دختر را به چوب کبریت تشبیه می کنند که تنها یک بار آتش می گیرد و سپس خاکستر می شود آن لحظه که دختر بکارت خود را از دست داد در واقع شرف خود را از دست داد که هرگز آن را دوباره بازنخواهد یافت.اما شرف یک مرد ربطی به بکارت او ندارد بکارت مرد صدها و بلکه هزارها بار می تواند سوزانده شود
بی آنکه خدشه ای به آبرو و شرفش وارد شود.
.
تبعیض میان زن و مرد شخصیت هر دو را به بیراهه می کشاند
و مانع رشد واقعی آنها می شود تاکید بیش از اندازه بر مردان بر غرور
و مردانگی او نشانه می رود و عموما به رشد عقده حقارت او منجر
می گردد چون مردانی هستند که قادر نخواهند بود
که این انتظارات را برآورده کنند.
و همین باعث عقده کهتری ( بی ارزش بودن) می شود
و باعث بروز رفتار سادیسم ( دیگرآزارانه) در مردان می شود
و زنانی که به واسطه پرهیزکاری،و عاطفی برتر از مردان
ترسیم می شوند . این باعث بروز عقده مهتری ( پیشوا بودن ) می شود و زمینه بروز خودآزاری ( مازوخیسم )در آنها می شود.
این گرایشات دو روی یک سکه هستند
و هر دو از مکانیزم های ترمیم و خنثی کنندگی به حساب می آیند.
.
ما زنها در زمره متفکرین شمرده نمی شویم ما تنها بدن های بدون سر هستیم ولی با این حال همواره می بایستی سر های خود را بپوشانیم. چه با چادر و چه با آرایش.
.
منفعل بودن زنان و تهی بودن یک زن از غرائز و حق طبیعی اش
خصلت باطنی و یا مادرزادی نیست عارضه ای است که جامعه بر آنان تحمیل کرده است.و طبعا زنی که اینگونه از درون تهی شود
چاره ای جز پرداختن به پوشش بیرونی نخواهد داشت.
.
جامعه تمام تلاش خود را بکار می بندد تا به زن بقبولاند
که او چیزی جز یک پیکر نیست.
روزنامه ها ،مجلات، آگهی تبلیغاتی با زن چون اندامی نیازمند ماساژ دائمی با کرم های گوناگون و یا چون لبی محتاج رنگ آمیزی با
ماتیک های خوشرنگ، برخورد می کنند. حتی چهره بیرونی آنان به خودشان تعلق ندارد و صاحبان صنایع کالاهای مصرفی به او دستور
می دهد که چگونه خود را بیاراید. زنانی که از اندیشه تهی شده اند و جدیدترین مدهای لباس و آرایش را دنبال می کنند باخبر نیستند که چگونه به یک شی تنزل پیدا کرده اند.
جراحی زیبایی حجاب عصر پسامدرن است.
.
شرف و بکارت یک دختر را به چوب کبریت تشبیه می کنند که تنها یک بار آتش می گیرد و سپس خاکستر می شود آن لحظه که دختر بکارت خود را از دست داد در واقع شرف خود را از دست داد که هرگز آن را دوباره بازنخواهد یافت.اما شرف یک مرد ربطی به بکارت او ندارد بکارت مرد صدها و بلکه هزارها بار می تواند سوزانده شود
بی آنکه خدشه ای به آبرو و شرفش وارد شود.
.
تبعیض میان زن و مرد شخصیت هر دو را به بیراهه می کشاند
و مانع رشد واقعی آنها می شود تاکید بیش از اندازه بر مردان بر غرور
و مردانگی او نشانه می رود و عموما به رشد عقده حقارت او منجر
می گردد چون مردانی هستند که قادر نخواهند بود
که این انتظارات را برآورده کنند.
و همین باعث عقده کهتری ( بی ارزش بودن) می شود
و باعث بروز رفتار سادیسم ( دیگرآزارانه) در مردان می شود
و زنانی که به واسطه پرهیزکاری،و عاطفی برتر از مردان
ترسیم می شوند . این باعث بروز عقده مهتری ( پیشوا بودن ) می شود و زمینه بروز خودآزاری ( مازوخیسم )در آنها می شود.
این گرایشات دو روی یک سکه هستند
و هر دو از مکانیزم های ترمیم و خنثی کنندگی به حساب می آیند.
.
۵۶.۰k
۱۳ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.