.عوضیا از اولم نقششون همین بوده!!
.عوضیا از اولم نقششون همین بوده!!
اینکه اعتماد سوهورو نسبت به من از بین ببرن....
سیع میکنی هرجور که شده با لرزشی که تو صداته حرف بزنی:سو....سوهو ب...ب..خدا اونطور که فک...فکر میکنی نیست!!!
با دادی که میزنه از جات میپری:پس چه جوریه؟؟؟؟میخوای چطوری خیانتت رو ماست مالی کنی؟؟توعه عوضی چطور تونستی این کارو بامن بکنی
اشکش در میاد:ا/ت فقط برو.....فقطط برووو و کاری کن هیچوقت دیگه چشمم بهت نیوفته بعده تموم شدنه حرفش دستتو میگیره و از خونه پرتت میکنه بیرون و قبله بستنه در زیر لب زمزه میکنه:تو یه هرزه بیشتر نیستی....کاش هیچوقت نمیدیدمت....
جیغ میزنی و گریه میکنی و مشتاتو به در میکوبی:سوهو بخدا اونطور که تو فکر میکنی نیست من از قصد اونکارو نکردم لعنتی چرا نمیفهمی
کم کم صدات تحلیل میره:لعنتی چرا نمیفهمی....چرا نمیفهمی که به من تجاوز شده....!!
اما اون انگار قصده باز کردنه درو نداره....تا ابدم که التماسش کنی....انگار که دیگه از چشمش افتادی...و چیزی روکه اتفاق افتاده به هیچ وجه نمیشه درست کرد
پس راهیم برای تو نمیمونه جز اینکه این تنی که باعث ناراحتی سوهو شده
اینکه اعتماد سوهورو نسبت به من از بین ببرن....
سیع میکنی هرجور که شده با لرزشی که تو صداته حرف بزنی:سو....سوهو ب...ب..خدا اونطور که فک...فکر میکنی نیست!!!
با دادی که میزنه از جات میپری:پس چه جوریه؟؟؟؟میخوای چطوری خیانتت رو ماست مالی کنی؟؟توعه عوضی چطور تونستی این کارو بامن بکنی
اشکش در میاد:ا/ت فقط برو.....فقطط برووو و کاری کن هیچوقت دیگه چشمم بهت نیوفته بعده تموم شدنه حرفش دستتو میگیره و از خونه پرتت میکنه بیرون و قبله بستنه در زیر لب زمزه میکنه:تو یه هرزه بیشتر نیستی....کاش هیچوقت نمیدیدمت....
جیغ میزنی و گریه میکنی و مشتاتو به در میکوبی:سوهو بخدا اونطور که تو فکر میکنی نیست من از قصد اونکارو نکردم لعنتی چرا نمیفهمی
کم کم صدات تحلیل میره:لعنتی چرا نمیفهمی....چرا نمیفهمی که به من تجاوز شده....!!
اما اون انگار قصده باز کردنه درو نداره....تا ابدم که التماسش کنی....انگار که دیگه از چشمش افتادی...و چیزی روکه اتفاق افتاده به هیچ وجه نمیشه درست کرد
پس راهیم برای تو نمیمونه جز اینکه این تنی که باعث ناراحتی سوهو شده
۲.۹k
۲۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.