حضرت زهرا سلام الله علیها و انگشتر دنیایی یا تخت بهشتی؟
حضرت زهرا سلام الله علیها و انگشتر دنیایی یا تخت بهشتی؟
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از هر فرصتی برای تربیت جسمی و روحی فاطمه علیها السلام استفاده می کرد تا از او دختری نمونه، همسری نمونه و مادری نمونه بسازد، تا الگویی دیگران باشد. ابن شهر آشوب نقل می کند: روزی حضرت فاطمه علیها السلام از پدرش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تقاضای انگشتری نمود، پیغمبر به او فرمود: می خواهی چیزی به تو یاد دهم که از انگشتر بهتر باشد؟
سپس به او فرمود: هرگاه نماز شب خود را خواندی از خدا بخواه که به حاجت خود می رسی! فاطمه علیها السلام به دستور پدر این کار را انجام داد. هاتفی او را ندا داد:
ای فاطمه علیها السلام! آنچه را خواسته ای در زیر مصلی و جای نماز تو است. فاطمه جای نماز را بلند کرد، زیر آن انگشتر یاقوتی را که پر قیمت بود مشاهده نمود.
آن را بر داشته به انگشت کرد و مسرور شد. چون شب شد در خواب دید گویا در بهشت است و سه قصر را مشاهده کرد که مانند آنها در بهشت نبود، پرسید: این قصرها از آن کیست؟
گفتند: فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه وآله). فاطمه علیها السلام داخل یکی از آن قصرها شد و گردشی کرد. تختی در آنجا دید که سه پایه داشت. پرسید: این تخت چرا سه پایه دارد؟ گفتند: چون صاحب این تخت از خدا انگشتری در خواست کرده، به همین جهت یکی از پایه های این تخت را برداشته و برای او انگشتر درست کرده و به او داده اند و از این جهت این تخت روی همین سه پایه مانده است.
فاطمه علیها السلام از خواب بیدار شد. چون صبح شد، پیش پدر آمد و خوابی را که دیده بود برای پدر تعریف کرد.
حضرت به او فرمود: دنیا از آن شما نیست و آخرت بهره شما است و وعده گاه شما بهشت خواهد بود، شما را با دنیای فانی و پر از فریب کاری نیست. سپس به او دستور داد که به همان ترتیب انگشتر را زیر مصلی و جانماز خود بگذارد.
فاطمه علیها السلام طبق دستور پدر عمل کرد. شب در خواب بهشت را دید و داخل همان قصر شده و آن تخت را مشاهده کرد که روی چهار پایه است و چون علت را پرسید گفتند: انگشتر برگشت و تخت به حال نخستین روی چهار پایه استوار گردید.
بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج43 ؛ ص46
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از هر فرصتی برای تربیت جسمی و روحی فاطمه علیها السلام استفاده می کرد تا از او دختری نمونه، همسری نمونه و مادری نمونه بسازد، تا الگویی دیگران باشد. ابن شهر آشوب نقل می کند: روزی حضرت فاطمه علیها السلام از پدرش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تقاضای انگشتری نمود، پیغمبر به او فرمود: می خواهی چیزی به تو یاد دهم که از انگشتر بهتر باشد؟
سپس به او فرمود: هرگاه نماز شب خود را خواندی از خدا بخواه که به حاجت خود می رسی! فاطمه علیها السلام به دستور پدر این کار را انجام داد. هاتفی او را ندا داد:
ای فاطمه علیها السلام! آنچه را خواسته ای در زیر مصلی و جای نماز تو است. فاطمه جای نماز را بلند کرد، زیر آن انگشتر یاقوتی را که پر قیمت بود مشاهده نمود.
آن را بر داشته به انگشت کرد و مسرور شد. چون شب شد در خواب دید گویا در بهشت است و سه قصر را مشاهده کرد که مانند آنها در بهشت نبود، پرسید: این قصرها از آن کیست؟
گفتند: فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه وآله). فاطمه علیها السلام داخل یکی از آن قصرها شد و گردشی کرد. تختی در آنجا دید که سه پایه داشت. پرسید: این تخت چرا سه پایه دارد؟ گفتند: چون صاحب این تخت از خدا انگشتری در خواست کرده، به همین جهت یکی از پایه های این تخت را برداشته و برای او انگشتر درست کرده و به او داده اند و از این جهت این تخت روی همین سه پایه مانده است.
فاطمه علیها السلام از خواب بیدار شد. چون صبح شد، پیش پدر آمد و خوابی را که دیده بود برای پدر تعریف کرد.
حضرت به او فرمود: دنیا از آن شما نیست و آخرت بهره شما است و وعده گاه شما بهشت خواهد بود، شما را با دنیای فانی و پر از فریب کاری نیست. سپس به او دستور داد که به همان ترتیب انگشتر را زیر مصلی و جانماز خود بگذارد.
فاطمه علیها السلام طبق دستور پدر عمل کرد. شب در خواب بهشت را دید و داخل همان قصر شده و آن تخت را مشاهده کرد که روی چهار پایه است و چون علت را پرسید گفتند: انگشتر برگشت و تخت به حال نخستین روی چهار پایه استوار گردید.
بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج43 ؛ ص46
۱۱.۱k
۱۳ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.