بهم گفت خوشبخت بشی با فلانی......
بهم گفت خوشبخت بشی با فلانی......
حالا منو میگی جفت چشام شده بود نعلبکی که فلانی کیه.....
مغزم مثه زنگ تفریح تو سرم میکوبید که عجب بازیگریه......ایول چه عشق هنرمند مستعدی داشتم و نمیدونستم.........
راستش حرفاشو که زد دلم فقط خندید.........بلند خندید به خریت خودش.......انقدر خندید که اشک از چشماش چکید......
دستم اومد بالا.......خواست مشت بشه تو صورتش.......خواست سیلی بشه تو گوشش........خواست......خیلی کارا خواست بکنه که نذاشتم......بجاش دستمو گذاشتم رو گونش اروم و به عادت تموم روزای عاشقی تو اون گوشه ی دنج پاتوق شده رو پنجه ی پام بلند شدم و لب زدم کنار گوشش......گفتم براش از حال دیروزم وقتی عاشقانه تو چشای یکی دیگه نگاه میکرد......گفتم براش تعداد دقیق مردنمو وقتی موهای از شال بیرون ریخته و افشون یکی دیگرو نوازش میکرد.......گفتم براش دل چند بار زیر قدماشون که شهرو گز میکردن افتاد و له شد.......گفتم......همه چیز رو گفتم.......خداحافظیمو کردم.......برای اخرین بار بوسیدمش و ...........لعنتی حتی تو اون لحظه هام نم اشکش دل عاشقمو لرزوند!
#کپی_ممنوع
@pouya_17000 👈 به قلم
حالا منو میگی جفت چشام شده بود نعلبکی که فلانی کیه.....
مغزم مثه زنگ تفریح تو سرم میکوبید که عجب بازیگریه......ایول چه عشق هنرمند مستعدی داشتم و نمیدونستم.........
راستش حرفاشو که زد دلم فقط خندید.........بلند خندید به خریت خودش.......انقدر خندید که اشک از چشماش چکید......
دستم اومد بالا.......خواست مشت بشه تو صورتش.......خواست سیلی بشه تو گوشش........خواست......خیلی کارا خواست بکنه که نذاشتم......بجاش دستمو گذاشتم رو گونش اروم و به عادت تموم روزای عاشقی تو اون گوشه ی دنج پاتوق شده رو پنجه ی پام بلند شدم و لب زدم کنار گوشش......گفتم براش از حال دیروزم وقتی عاشقانه تو چشای یکی دیگه نگاه میکرد......گفتم براش تعداد دقیق مردنمو وقتی موهای از شال بیرون ریخته و افشون یکی دیگرو نوازش میکرد.......گفتم براش دل چند بار زیر قدماشون که شهرو گز میکردن افتاد و له شد.......گفتم......همه چیز رو گفتم.......خداحافظیمو کردم.......برای اخرین بار بوسیدمش و ...........لعنتی حتی تو اون لحظه هام نم اشکش دل عاشقمو لرزوند!
#کپی_ممنوع
@pouya_17000 👈 به قلم
۵.۴k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.