*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
کشیدم تو بغلش دستامو دور گردنش انداختم چرا بوی عطر همیشگی رو نمی داد بوی دود بود بوی سیگار ویه عطر غریبه چشام باز کردم از دیدنش جا خوردم خواستم جیغ بزنم دستشو گذاشت رو دهنم دست وپا می زدم اخم کرد وموهام رو کشید وگفت : ساکت شو نمی خوای که همینجا خفه ات کنم
سرمو تکون دادم دستشو شل کرد سرمو تکون دادم جیغ زدم دستشو گذاشت رو دهنم اینبار یه دستمال تو دستش بود نفس کشیدم نمی دونم چی شد
چشامو باز کردم بدجور سرم گیج می رفت وحالم بهم می خوردبالا سرم نشسته بود با گریه نگاش کردم
- فکر می کنی کیهان در چه حاله
- تو دیگه کی هستی نامرد
پوزخندی زدوگفت : فکرشم نمی کرد دشمنش تو خونه اش باشه
- تو دیگه خیلی پستی
لبخند زد
- چرا منو آوردی اینجا
شونه بالا انداخت وگفت : می تونی از اصل کاری بپرسی .
- اصل کاری کیه؟!
چونمو محکم گرفت وگفت : فانی خانم
- چیییی اونکه ....
- اون رو من نجات دادم
لبمو گاز گرفتم خدایا الان کیهان دیونه شده
- چی می خواین از جونم
بلند شد وگفت : که گم شی بری جایی که بودی
- فکر می کنید من برم کیهان میره طرف فانی
- فانی دیگه مال منه فقط خواستم تو رو ببینه خوشحال بشه
این دیگه کی بود خدایه من کیهان بیچاره یکی بهش وفا نکرده
بلند شد ورفت بیرون داشتم گریه می کردم در باز شد با فانی اومد داخل حال فانی بهتراز من نبود
فانی : مهران تو رو خدا بزار برم قول میدم طرف کیهان نرم بخدا قسم
مهران بهمن اشاره کرد وگفت : حرفاتو بزن فانی چون دیگه هیچ وقت همدیگرو نمی بینید
فانی : می خوای چیکار کنی
مهران اومد کنارم وگفت : میندازمش تو دریا درست پاتوق کیهان
- تو دیگه مشکلت با کیهان چیه عوضی
مهران : مشکل من تویی...فانی حرفاتو بزن
فانی : من کاریش ندارم بزار برم
مهران : تو دیگه مال منی خریدمت .پس اگه حرفی نداری برگردیم به اتاقت
فانی چیزی نگفت وهمراهش رفت داشتم شاخ در میاوردم مهران برگشت دستامو باز کرد وگفت : می خوای برای اخرین بار صدای کیهان رو بشنوی
- چرا مهران
ماه وش :
کشیدم تو بغلش دستامو دور گردنش انداختم چرا بوی عطر همیشگی رو نمی داد بوی دود بود بوی سیگار ویه عطر غریبه چشام باز کردم از دیدنش جا خوردم خواستم جیغ بزنم دستشو گذاشت رو دهنم دست وپا می زدم اخم کرد وموهام رو کشید وگفت : ساکت شو نمی خوای که همینجا خفه ات کنم
سرمو تکون دادم دستشو شل کرد سرمو تکون دادم جیغ زدم دستشو گذاشت رو دهنم اینبار یه دستمال تو دستش بود نفس کشیدم نمی دونم چی شد
چشامو باز کردم بدجور سرم گیج می رفت وحالم بهم می خوردبالا سرم نشسته بود با گریه نگاش کردم
- فکر می کنی کیهان در چه حاله
- تو دیگه کی هستی نامرد
پوزخندی زدوگفت : فکرشم نمی کرد دشمنش تو خونه اش باشه
- تو دیگه خیلی پستی
لبخند زد
- چرا منو آوردی اینجا
شونه بالا انداخت وگفت : می تونی از اصل کاری بپرسی .
- اصل کاری کیه؟!
چونمو محکم گرفت وگفت : فانی خانم
- چیییی اونکه ....
- اون رو من نجات دادم
لبمو گاز گرفتم خدایا الان کیهان دیونه شده
- چی می خواین از جونم
بلند شد وگفت : که گم شی بری جایی که بودی
- فکر می کنید من برم کیهان میره طرف فانی
- فانی دیگه مال منه فقط خواستم تو رو ببینه خوشحال بشه
این دیگه کی بود خدایه من کیهان بیچاره یکی بهش وفا نکرده
بلند شد ورفت بیرون داشتم گریه می کردم در باز شد با فانی اومد داخل حال فانی بهتراز من نبود
فانی : مهران تو رو خدا بزار برم قول میدم طرف کیهان نرم بخدا قسم
مهران بهمن اشاره کرد وگفت : حرفاتو بزن فانی چون دیگه هیچ وقت همدیگرو نمی بینید
فانی : می خوای چیکار کنی
مهران اومد کنارم وگفت : میندازمش تو دریا درست پاتوق کیهان
- تو دیگه مشکلت با کیهان چیه عوضی
مهران : مشکل من تویی...فانی حرفاتو بزن
فانی : من کاریش ندارم بزار برم
مهران : تو دیگه مال منی خریدمت .پس اگه حرفی نداری برگردیم به اتاقت
فانی چیزی نگفت وهمراهش رفت داشتم شاخ در میاوردم مهران برگشت دستامو باز کرد وگفت : می خوای برای اخرین بار صدای کیهان رو بشنوی
- چرا مهران
۲۶.۱k
۰۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.