پارت14:
#پارت14:
چشم تو اینقده جاذبه داره من رو به سمتت بیاره عشقم
چشم تو کلید قفل قلبمه فرق داره با چشم همه عشقم
از وقتی دیدمت فهمیدم به جز تو هر عشقی عادت بود
از وقتی دیدمت فهمیدم به جز تو هر حسی حسادت بود
می خوامت قد یه دنیا زیبایی مثله یه رویا , رویا رویا رویا
عشقه تو حالم رو بهتر می کنه دردام رو کمتر می کنه عشقم
عشقه تو یعنی چقد تو رو می خوام یعنی چقد بهت میام عشقم
چشم تو اینقده جاذبه داره منو به سمتت بیاره عشقم
چشم تو کلید قفل قلبمه فرق داره با چشم همه عشقم
(حمید عسکری_رویا)
با تموم شدن آهنگ یه چرخ زدم و نفس عمیقی کشیدم خیلی قشنگ و هماهنگ باهم تانگو رقصیدیم. دی جی با صدای بلند گفت:
- به افتخارشون!
یهو صدای جیغ و هورا از سالن بلند شد به اطراف نگاهی انداختم فقط خودمون وسط پیست رقص بودیم بقیه هم دورمون حلقه زده بودن.
از این همه نزدیکی به سامیار اون وسط معذب بودم ازش فاصله گرفتم، چشمم به ارمیا و هومن افتاد که ارمیا یه اخم ظریف بین ابروهاش به وجود اومده بود و هومن با ناراحتی نگاهم می کرد معنی این نگاهاش رو نفهمیدم.
سپهر:
با لبخند رضایت بخشی به اولین قدمم برای نزدیک شدن به الینا فکر می کردم.
بابا هم بد نمی گفت به بهونه ی کشیدن حرف از زیر زبونش
نابودش می کردم همون جور که داریوش(بابای الینا) خواهرم رو نابود کرد، منتهی با بازی گرفتن احساساتش.
فقط این وسط سردی ارمیا رو درک نمیکردم. این تغییر یهویی رفتارش ،خشم و نفرت نگاهش، برام گنگ بود. این پسر خیلی بهم اعتماد داشت و خوش رفتار بود.
خیلی برام عجیب بود که تو جلسه های هوشنگ و داریوش شرکت نمی کرد و من زیاد پیگیر این مسائل نمی شدم.
بیخیال شونه ای بالا انداختم، به هر حال مهم ترین محمولشون کمتر از یک هفته دیگه بود یاد حرفای چن دقیقه پیش افتادم.
با داریوش، هوشنگ و هومن دور یک میز ایستاده بودیم.
داریوش با اعتماد به نفس همیشگی رو به هوشنگ گفت:
-نگران نباش هوشنگ خان من و سامیار از پسش بر میایم اینم مثل محموله های دیگه ست.
هوشنگ مستانه خندید و با تمسخر گفت:
- هه خبر ندارین این محموله پرسود ترین هست، خیلی کم پیش میاد همچین معامله هایی گیرم بیاد در ضمن تو کل داراییت رو بفروشی نصف این محموله نمی شه.
چشم تو اینقده جاذبه داره من رو به سمتت بیاره عشقم
چشم تو کلید قفل قلبمه فرق داره با چشم همه عشقم
از وقتی دیدمت فهمیدم به جز تو هر عشقی عادت بود
از وقتی دیدمت فهمیدم به جز تو هر حسی حسادت بود
می خوامت قد یه دنیا زیبایی مثله یه رویا , رویا رویا رویا
عشقه تو حالم رو بهتر می کنه دردام رو کمتر می کنه عشقم
عشقه تو یعنی چقد تو رو می خوام یعنی چقد بهت میام عشقم
چشم تو اینقده جاذبه داره منو به سمتت بیاره عشقم
چشم تو کلید قفل قلبمه فرق داره با چشم همه عشقم
(حمید عسکری_رویا)
با تموم شدن آهنگ یه چرخ زدم و نفس عمیقی کشیدم خیلی قشنگ و هماهنگ باهم تانگو رقصیدیم. دی جی با صدای بلند گفت:
- به افتخارشون!
یهو صدای جیغ و هورا از سالن بلند شد به اطراف نگاهی انداختم فقط خودمون وسط پیست رقص بودیم بقیه هم دورمون حلقه زده بودن.
از این همه نزدیکی به سامیار اون وسط معذب بودم ازش فاصله گرفتم، چشمم به ارمیا و هومن افتاد که ارمیا یه اخم ظریف بین ابروهاش به وجود اومده بود و هومن با ناراحتی نگاهم می کرد معنی این نگاهاش رو نفهمیدم.
سپهر:
با لبخند رضایت بخشی به اولین قدمم برای نزدیک شدن به الینا فکر می کردم.
بابا هم بد نمی گفت به بهونه ی کشیدن حرف از زیر زبونش
نابودش می کردم همون جور که داریوش(بابای الینا) خواهرم رو نابود کرد، منتهی با بازی گرفتن احساساتش.
فقط این وسط سردی ارمیا رو درک نمیکردم. این تغییر یهویی رفتارش ،خشم و نفرت نگاهش، برام گنگ بود. این پسر خیلی بهم اعتماد داشت و خوش رفتار بود.
خیلی برام عجیب بود که تو جلسه های هوشنگ و داریوش شرکت نمی کرد و من زیاد پیگیر این مسائل نمی شدم.
بیخیال شونه ای بالا انداختم، به هر حال مهم ترین محمولشون کمتر از یک هفته دیگه بود یاد حرفای چن دقیقه پیش افتادم.
با داریوش، هوشنگ و هومن دور یک میز ایستاده بودیم.
داریوش با اعتماد به نفس همیشگی رو به هوشنگ گفت:
-نگران نباش هوشنگ خان من و سامیار از پسش بر میایم اینم مثل محموله های دیگه ست.
هوشنگ مستانه خندید و با تمسخر گفت:
- هه خبر ندارین این محموله پرسود ترین هست، خیلی کم پیش میاد همچین معامله هایی گیرم بیاد در ضمن تو کل داراییت رو بفروشی نصف این محموله نمی شه.
۵.۴k
۲۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.