🎈 در کودکی عاشق بادکنک بودم. امکان نداشت با پدر و مادرم ب
🎈 در کودکی عاشق بادکنک بودم. امکان نداشت با پدر و مادرم به سوپرمارکت بروم و برای بادکنک پا زمین نکوبم!
اولین بادکنکی که داشتم را همان روز اول در دستهایم گرفتم و محکم بغلش کردم... ولی ترکید...
فهمیدم همان اول نباید خیلی دوست داشتنم را نشان بدهم... نباید خیلی محکم بغلش کنم طاقتش را ندارد میترکد!
بادکنک بعدی را بیش از حد بزرگش کردم... ظرفیتش را نداشت... آن هم ترکید...
فهمیدم نباید چیزی را که دوست دارم بیش از حد بزرگش کنم...
بادکنک بعدی را که خریدم حواسم بود... نه دوست داشتنم را زیاد نشان دادم، نه بیش از حد بزرگش کردم، ولی آن هم برای من نماند...
بردمش پیش دوستانم و در یک چشم بر هم زدن صاحبش شدند!!!
بادکنک بعدی را خیلی اتفاقی از دست دادم... وسط روزهای خوبمان وقتی همه چیز خوب پیش میرفت افتاد روی بخاری و تمام...
رفتم سوپرمارکت محله و یک بادکنک دیگر خریدم... همان جا به آن نگاه کردم و گفتم تو آخرین بادکنکی هستی که دوست دارم...
رفتم خانه و آن را در کمد گذاشتم.
نه بغلش کردم... نه زیاد بزرگش کردم... نه به کسی نشانش دادم... اینطور دیگر هیچ خطری تهدیدش نمیکرد...
یک دوست داشتن یواشکی... یک دوست داشتن از راه دور... یک دوست داشتن بدون روزهای خوب و شاد...
هرچند وقت یک بار میرفتم سراغش تا مطمئن شوم هنوز هست...
یک روز وقتی رفتم سراغش دیدم که خیلی کوچک شده... خیلی پیر شده...
همان جا بود که فهمیدم دوست داشتن را باید یاد گرفت... فهمیدم به دست آوردن کسی که دوست داری تازه اول ماجراست... دوست داشتن نگهداری میخواهد...
🎈 من بادکنکهای زیادی داشتم؛ ولی دوست داشتن را هیچوقت یاد نگرفتم...
📝 ️ #حسین_حائریان #بخون #متن_ناب #دلنوشته #دوست_داشتن #عشق #فهم #درک #ارزش #احترام #ظرفیت #آگاهی #بادکنک
کانال تلگرام 🌸 مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw
اینستاگرام و تلگرام من: @MehrBanooo_2018
اولین بادکنکی که داشتم را همان روز اول در دستهایم گرفتم و محکم بغلش کردم... ولی ترکید...
فهمیدم همان اول نباید خیلی دوست داشتنم را نشان بدهم... نباید خیلی محکم بغلش کنم طاقتش را ندارد میترکد!
بادکنک بعدی را بیش از حد بزرگش کردم... ظرفیتش را نداشت... آن هم ترکید...
فهمیدم نباید چیزی را که دوست دارم بیش از حد بزرگش کنم...
بادکنک بعدی را که خریدم حواسم بود... نه دوست داشتنم را زیاد نشان دادم، نه بیش از حد بزرگش کردم، ولی آن هم برای من نماند...
بردمش پیش دوستانم و در یک چشم بر هم زدن صاحبش شدند!!!
بادکنک بعدی را خیلی اتفاقی از دست دادم... وسط روزهای خوبمان وقتی همه چیز خوب پیش میرفت افتاد روی بخاری و تمام...
رفتم سوپرمارکت محله و یک بادکنک دیگر خریدم... همان جا به آن نگاه کردم و گفتم تو آخرین بادکنکی هستی که دوست دارم...
رفتم خانه و آن را در کمد گذاشتم.
نه بغلش کردم... نه زیاد بزرگش کردم... نه به کسی نشانش دادم... اینطور دیگر هیچ خطری تهدیدش نمیکرد...
یک دوست داشتن یواشکی... یک دوست داشتن از راه دور... یک دوست داشتن بدون روزهای خوب و شاد...
هرچند وقت یک بار میرفتم سراغش تا مطمئن شوم هنوز هست...
یک روز وقتی رفتم سراغش دیدم که خیلی کوچک شده... خیلی پیر شده...
همان جا بود که فهمیدم دوست داشتن را باید یاد گرفت... فهمیدم به دست آوردن کسی که دوست داری تازه اول ماجراست... دوست داشتن نگهداری میخواهد...
🎈 من بادکنکهای زیادی داشتم؛ ولی دوست داشتن را هیچوقت یاد نگرفتم...
📝 ️ #حسین_حائریان #بخون #متن_ناب #دلنوشته #دوست_داشتن #عشق #فهم #درک #ارزش #احترام #ظرفیت #آگاهی #بادکنک
کانال تلگرام 🌸 مهر بانو ۲۰۱۸🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAEZCXhtYKvSlLlU1Cw
اینستاگرام و تلگرام من: @MehrBanooo_2018
۲.۷k
۲۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.