روز اولی که میرفتم سرکار ، توی دفتر مدیر ، گلدونای خیلی ک
روز اولی که میرفتم سرکار ، توی دفتر مدیر ، گلدونای خیلی کوچیکی بود ، از این گلدون مینیاتوریا ...خیلی دلم میخواست بهشون آب بدم ، یه لیوانو آب کردم و رفتم سمتشون ، با لبخند روشون دست کشیدمو یهو جا خوردم ، گلا مصنوعی بودن ... ولی خب اینقد قشنگ و طبیعی به نظر میرسید که حتی یه درصدم فکرشو نمیکردم که مصنوعی باشن ، ... حالم گرفته شد ... الانم حالم گرفتس ... چون خوبی کردن به آدما هم درست مثل همین آب دادن به گلای مصنوعیه ...
( بعضی وقتا هیچوقت از محبت خار ها گل نمیشن )
سمانه نویسی
( بعضی وقتا هیچوقت از محبت خار ها گل نمیشن )
سمانه نویسی
۱.۷k
۲۹ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.