مرا گرم کن
مرا گرم کن
(و یک بارهم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و بارن تندی گرفت
و سردم شد،ان وقت در پشت یک سنگ،
اجاق شقایق مرا گرم کرد.)
در این کوچه هایی که تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم.
من از سطح سیمانی قرن میترسم.
بیا تا نترسم من از شهر هایی که خاک سیاهشان چراگاه جرثقیل است
مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات
اگر کاشف معدن صبح امد،صدا کن مرا .
و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو،بیدددار خواهم شد... #اسطوره_سهراب_سپهری
(و یک بارهم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و بارن تندی گرفت
و سردم شد،ان وقت در پشت یک سنگ،
اجاق شقایق مرا گرم کرد.)
در این کوچه هایی که تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم.
من از سطح سیمانی قرن میترسم.
بیا تا نترسم من از شهر هایی که خاک سیاهشان چراگاه جرثقیل است
مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات
اگر کاشف معدن صبح امد،صدا کن مرا .
و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو،بیدددار خواهم شد... #اسطوره_سهراب_سپهری
۱.۸k
۲۷ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.