رد تکه های شکسته ی قلبم را که گرفتم،
رد تکه های شکسته ی قلبم را که گرفتم،
به تو رسیدم...
بی خیال و بی پروا میرفتی،
هرچه صدا زدم؛
خودت را به آن در زدی که نشنیدی...
میدانم هیچوقت دوستم نداشتی!
اما...
ای کاش میفهمیدم مسافری،قبل از آنکه دل ببندم؛
کاش میدانستم یکایستگاه برای رفع خستگی هایت هستم!
نمیدانم کجای مسیر را اشتباه رفتم،
که توسرراهم سبز شدی،
اما کاش هیچوقت،با توهمراه نمیشدم؛
باتویی که درمیان راه قلبم را زیر پا گذاشتی ورفتی!
به تو رسیدم...
بی خیال و بی پروا میرفتی،
هرچه صدا زدم؛
خودت را به آن در زدی که نشنیدی...
میدانم هیچوقت دوستم نداشتی!
اما...
ای کاش میفهمیدم مسافری،قبل از آنکه دل ببندم؛
کاش میدانستم یکایستگاه برای رفع خستگی هایت هستم!
نمیدانم کجای مسیر را اشتباه رفتم،
که توسرراهم سبز شدی،
اما کاش هیچوقت،با توهمراه نمیشدم؛
باتویی که درمیان راه قلبم را زیر پا گذاشتی ورفتی!
۹۳۲
۰۵ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.