🔹 مرد: ماه من می شوی؟ 🌙
🔹 مرد: ماه من می شوی؟ 🌙
زن: آن وقت دستت به من نمی رسد!
مرد: حالا میگی چکار کنم؟
زن: ماهیات می شوم!🐟
مرد با خوشحالی گفت: چه عالی! داشتن ماهی چه کیفی دارد!
زن گفت: حالا که ماهی ات شدم، اجازه بده کمی شنا کنم. ماهی به شنا زنده است!
🔸 مرد گفت: کجا می خواهی شنا کنی؟
زن گفت: چشمان زلالت، جان می دهد برای شنا کردن!
مرد گفت: راست می گویی؟ چگونه؟
زن گفت: تو فقط اجازه اش را بده شنا کردن با من!
مرد قبول کرد و گفت: باشه! ولی زیاد از ساحل دور نشو! می ترسم غرق شوی!
🔹 زن به شکل ماهی در آمد و به داخل چشم مرد شیرجه زد و شنا کنان وارد دل مرد شد و دید که ماهی های دیگری در آنجا مشغول شنا و جست و خیز هستند.
او دیگر معطل نکرد و شنا کنان برگشت و از چشم مرد بیرون پرید و به راه افتاد که برود.
🔸 مرد پرسید: چی شده ماهی من؟ کجا می روی؟ زن جواب داد: می روم ماهت بشوم! مرد گفت: آن وقت دستم به تو نمی رسد! زن گفت: همان بهتر که نرسد!
مرد پرسید: آخه چرا؟!
🔹 زن گفت: چرایش را از دلت بپرس
دل که نیست، حوضچه پرورش ماهییه🤔
زن: آن وقت دستت به من نمی رسد!
مرد: حالا میگی چکار کنم؟
زن: ماهیات می شوم!🐟
مرد با خوشحالی گفت: چه عالی! داشتن ماهی چه کیفی دارد!
زن گفت: حالا که ماهی ات شدم، اجازه بده کمی شنا کنم. ماهی به شنا زنده است!
🔸 مرد گفت: کجا می خواهی شنا کنی؟
زن گفت: چشمان زلالت، جان می دهد برای شنا کردن!
مرد گفت: راست می گویی؟ چگونه؟
زن گفت: تو فقط اجازه اش را بده شنا کردن با من!
مرد قبول کرد و گفت: باشه! ولی زیاد از ساحل دور نشو! می ترسم غرق شوی!
🔹 زن به شکل ماهی در آمد و به داخل چشم مرد شیرجه زد و شنا کنان وارد دل مرد شد و دید که ماهی های دیگری در آنجا مشغول شنا و جست و خیز هستند.
او دیگر معطل نکرد و شنا کنان برگشت و از چشم مرد بیرون پرید و به راه افتاد که برود.
🔸 مرد پرسید: چی شده ماهی من؟ کجا می روی؟ زن جواب داد: می روم ماهت بشوم! مرد گفت: آن وقت دستم به تو نمی رسد! زن گفت: همان بهتر که نرسد!
مرد پرسید: آخه چرا؟!
🔹 زن گفت: چرایش را از دلت بپرس
دل که نیست، حوضچه پرورش ماهییه🤔
۲.۷k
۰۵ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.