دانلود رمان متولی عشق کلاس ها تموم شده بود و طبق معمول من
دانلود رمان متولی عشق کلاس ها تموم شده بود و طبق معمول من و پریسیما و ارغوان می خواستیم با هم بریم خونه. ارغوان سوئیچ ماشینشو از کیفش در آورد و رو به ما گفت: بچه ها وایستین ماشینو اول روشن کنم بعد سوار شین. باشه اَری جان. روشنا صدبار بهت نگفتم منو اری صدا نکن؟بابا اسم من ارغوانه نه اَری!
https://www.1roman.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c-%d8%b9%d8%b4%d9%82/
https://www.1roman.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%aa%d9%88%d9%84%db%8c-%d8%b9%d8%b4%d9%82/
۲.۴k
۲۷ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.