قسمت اول
قسمت اول
️گفتگو با دو تن از پرستاران تیم درمان امام (ره)؛
♦ ️ از ما دعوت شد که به جماران برویم. ما درگیر بیماری امام شدیم و فهمیدم که مشکل قلبی است
♦ ️ از حفاظت آمدند با ما صحبت کردند که این موضوع باید کاملاً محرمانه باشد حتی نباید به همسرتان بگویید.
♦ ️ اولین باری که با امام رو به رو شدم ایشان در شرایطی بودند که از حال رفته بودند، آن زنگ اضطرار زده شده بود من دویدم و دیدم آقای دکتر ایشان جلوتر از من دارند امام را ماساژ و تنفس دهان به دهان میدهند و امام در پذیرایی خانهشان به زمین افتاده بودند،
♦ ️امام اصلاً دیگر نبض نداشتند و قلب ایشان نمیزد، خداوند بار دیگر در سال 65 امام را به این امت بازگرداند، وقتی دکتر عارفی امام را دیدند گفتند که معجزهای صورت گرفته است.
♦ ️بعد از آن اتفاق، امام را به بیمارستانی که بدون اطلاع ایشان در جماران ساخته شده بود منتقل کردیم.
♦ ️امام وقتی فهمید که این بیمارستان تاسیس شده است گفتند بگویید که رئیس این بیمارستان بیاید. آقای دکتر نوربالا آمدند دست حضرت امام را بوسیدند و آقا فرمودند که حرام میدانند که بیماریشان بیرون فاش شود.
♦ ️یک دستگاهی بود به اندازه قوطی کبریت که در جیب قرار میگرفت و این امکان را فراهم میکرد تا از فاصله 500 متری قلب بیمار کنترل شود. امام بخاطر شرایط حساسی که داشتند باید در طول 24 ساعت تحت کنترل پزشکی بودند
♦ ️چراغهایی در اتاق پزشکی درست کردند که ما متوجه میشدیم امام در حالا حاضر کجا هستند و وضعیت ایشان را بررسی میکردیم.
♦ ️یک دفعه در نزدیک خیابان نیاوران یک بمب زدند یک صدا بسیار وحشتناکی ایجاد شد در آن لحظه هم تغییری در ضربان قلب امام ایجاد نشد.
♦ ️برای حضرت امام سنگر درست کردند دکتر پورمقدس رفتند پیش امام گفتند آقا جان لطفاً بروید در سنگر، امام گفتند مگر همه مردم سنگر دارند، دکتر پورمقدس گفتند هزینه شده و این سنگر ساخته شده لطفاً به آنجا بروید، امام گفتند اصلاً از چه کسی اجازه گرفتند که این سنگر را ساختهاند، بگویید خرابش کنند. #تاخدا
️گفتگو با دو تن از پرستاران تیم درمان امام (ره)؛
♦ ️ از ما دعوت شد که به جماران برویم. ما درگیر بیماری امام شدیم و فهمیدم که مشکل قلبی است
♦ ️ از حفاظت آمدند با ما صحبت کردند که این موضوع باید کاملاً محرمانه باشد حتی نباید به همسرتان بگویید.
♦ ️ اولین باری که با امام رو به رو شدم ایشان در شرایطی بودند که از حال رفته بودند، آن زنگ اضطرار زده شده بود من دویدم و دیدم آقای دکتر ایشان جلوتر از من دارند امام را ماساژ و تنفس دهان به دهان میدهند و امام در پذیرایی خانهشان به زمین افتاده بودند،
♦ ️امام اصلاً دیگر نبض نداشتند و قلب ایشان نمیزد، خداوند بار دیگر در سال 65 امام را به این امت بازگرداند، وقتی دکتر عارفی امام را دیدند گفتند که معجزهای صورت گرفته است.
♦ ️بعد از آن اتفاق، امام را به بیمارستانی که بدون اطلاع ایشان در جماران ساخته شده بود منتقل کردیم.
♦ ️امام وقتی فهمید که این بیمارستان تاسیس شده است گفتند بگویید که رئیس این بیمارستان بیاید. آقای دکتر نوربالا آمدند دست حضرت امام را بوسیدند و آقا فرمودند که حرام میدانند که بیماریشان بیرون فاش شود.
♦ ️یک دستگاهی بود به اندازه قوطی کبریت که در جیب قرار میگرفت و این امکان را فراهم میکرد تا از فاصله 500 متری قلب بیمار کنترل شود. امام بخاطر شرایط حساسی که داشتند باید در طول 24 ساعت تحت کنترل پزشکی بودند
♦ ️چراغهایی در اتاق پزشکی درست کردند که ما متوجه میشدیم امام در حالا حاضر کجا هستند و وضعیت ایشان را بررسی میکردیم.
♦ ️یک دفعه در نزدیک خیابان نیاوران یک بمب زدند یک صدا بسیار وحشتناکی ایجاد شد در آن لحظه هم تغییری در ضربان قلب امام ایجاد نشد.
♦ ️برای حضرت امام سنگر درست کردند دکتر پورمقدس رفتند پیش امام گفتند آقا جان لطفاً بروید در سنگر، امام گفتند مگر همه مردم سنگر دارند، دکتر پورمقدس گفتند هزینه شده و این سنگر ساخته شده لطفاً به آنجا بروید، امام گفتند اصلاً از چه کسی اجازه گرفتند که این سنگر را ساختهاند، بگویید خرابش کنند. #تاخدا
۹۰۳
۱۴ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.