داستان شب...
#داستان_شب...
🚩 #فقط_درخت_می_برم
مردی قوی هیکل در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند. روز اول در جنگل، ۱۸ درخت را قطع کرد. رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد. روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد، ولی ۱۵ درخت را قطع کرد. روز سوم بیشتر کار کرد، اما فقط ۱۰ درخت برید. به نظرش آمد که ضعیف شده است.
نزد رئیسش رفت و عذر خواست و گفت: «نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم، درخت کمتری می برم!!!»
رئیس پرسید: «آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟»
او گفت: برای این کار وقت نداشتم. تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.
حفظ امکانات و ابزار نیل به موفقیت به اندازه تلاش و کوشش شما اهمیت دارد!
.
🚩 #فقط_درخت_می_برم
مردی قوی هیکل در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند. روز اول در جنگل، ۱۸ درخت را قطع کرد. رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد. روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد، ولی ۱۵ درخت را قطع کرد. روز سوم بیشتر کار کرد، اما فقط ۱۰ درخت برید. به نظرش آمد که ضعیف شده است.
نزد رئیسش رفت و عذر خواست و گفت: «نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم، درخت کمتری می برم!!!»
رئیس پرسید: «آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟»
او گفت: برای این کار وقت نداشتم. تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.
حفظ امکانات و ابزار نیل به موفقیت به اندازه تلاش و کوشش شما اهمیت دارد!
.
۲.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.