یا فاطمه الزهرا
یا فاطمه الزهرا
در بسترم و خسته ام و تاب ندارم
شبها من از آن ضربه در خواب ندارم
انگار بعید است دگر زنده بمانم
برگونه به جز گریه و سیلاب ندارم
با بازوی بشکسته قنوتم شده ناقص
غیر از دل پر آه به محراب ندارم
از روی علی بسکه رخ خویش گرفتم
خجلت زده ام چهره شاداب ندارم
در صورت من نقش ز پستی و بلندی ست
جز روی ورم کرده در این قاب ندارم
از ضربهء آن دست نشست ابر به رویم
خاموش شدم هاله مهتاب ندارم
اللهم عجل لولیک الفرج
در بسترم و خسته ام و تاب ندارم
شبها من از آن ضربه در خواب ندارم
انگار بعید است دگر زنده بمانم
برگونه به جز گریه و سیلاب ندارم
با بازوی بشکسته قنوتم شده ناقص
غیر از دل پر آه به محراب ندارم
از روی علی بسکه رخ خویش گرفتم
خجلت زده ام چهره شاداب ندارم
در صورت من نقش ز پستی و بلندی ست
جز روی ورم کرده در این قاب ندارم
از ضربهء آن دست نشست ابر به رویم
خاموش شدم هاله مهتاب ندارم
اللهم عجل لولیک الفرج
۴۰۴
۳۰ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.