پاییز از چشمان پیرزن شروع شد
#پاییز از چشمان پیرزن شروع شد
از صدای گنجشک های کوچک لب حوض
از نارنجی رنگ پریده خرمالوهای باغچه همسایه
از برگ ریزان که مشت مشت دلتنگی به آسمان می پاشید
پاییز نگاه خشکیده پیرزن بود
بر تنِ خسته کوچه
و صدای خش خشِ آرزوهایش
در زیر قدم های سُستش
و غروبی که با تمام خاطراتش کم کم غروب میکرد.
از صدای گنجشک های کوچک لب حوض
از نارنجی رنگ پریده خرمالوهای باغچه همسایه
از برگ ریزان که مشت مشت دلتنگی به آسمان می پاشید
پاییز نگاه خشکیده پیرزن بود
بر تنِ خسته کوچه
و صدای خش خشِ آرزوهایش
در زیر قدم های سُستش
و غروبی که با تمام خاطراتش کم کم غروب میکرد.
۲.۵k
۳۱ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.