پارت بیست وهشتم
#پارت_بیستوهشتم
ادرین- گمشید بیرون ببینم
خب مگه ما چکار کردیم لباسمون که درسته زیر بیلرمون ی لباس استین سه ربع پوشیده بودیم
با بدبختی در رو باز کردم فقط دستم به اوین برسه رویا که ترمه رو برد پایین تا بهش اب بده بسکی گریه کرد
نگاه نم ناکم داخل نگاه عصبیه ادرین قفل شد کم مونده بود از چشماش خون بچکه 😨
ادرین
به درسایی که الان بخاطر کارای من گریه کرده بود نگاه کردم
دل ادم براش میسوخت خیلی مظلوم شده بود
+ چرا زنگ نزدین بگید کجا میرین
درسا با صدای که از ته چاه میومد جواب داد : گفتیم شاید داخل جلسه باشید مظاحم بشیم
دستی لای موهام کردم و رفتم پایین که صدای داد اروین و رادوین و گریه ی درسا میومد
رادوین - چرا رفتین بیرون هان نمیتونستین صبر کنید تا ما بیاییم
اروین - چرا بجای ترمه جواب دادی فکر کردی نمیفهمم ترمه اینجوری پیام نمیده اخه تو چرا رییس بازی در میاری
درسا با داد و گریه جواب داد : چیه میرین طرفداریه اون دوتا رو میکنید من هیچم رییس بازی در نمیارم فقط اون دوتا گفتن بریم بیرون منم گفتم باشه
رادوین - چرا صبر نکردین تا ما بیاییم با هم بریم یا بگید بعد برین
درسا - شاید دوست نداشایم با شما بریم اگه هم میگفتیم شما میگفتین نمیخواد برین برای ما قلدر بازی در می اور.....
با صدای سیلی که اروین زد درسا ساکت شد هروقت یکی به ما بی احترامی میکرد یا از خود بی خود میشد اون فرد رو میزد و حالا شک ندارم جاش میمونه
اروین - دختره ی کثیف اگه تو با ترمه و رویا و اوین نباشی اونا راحت ترن دورشون رو خط بکش
درسا - اصلا من میرم
اروین - برو ببینم که هیچی نیستی
درسا از پله ها اومد پایین و رفت بیرون اصلا به حرفای منم توجه نکرد من موندم اینکیه دیگه 😥
کلی با اروین و رادوین دعوا کردم اونا هم پشیمون بودن ولی چی میشه کرد کار از کار گذشته و حالا معلوم نیست درسا کجاست
درسا
از هتل رفتم بیرون که صدای گوشیم اومد باز کردم دیدم ترمه پیام داده
( کجای درسا ؟؟؟؟ )
+( برو با اروین جونت باش من که میدونم الان طرفداریت رو کرده داخل دلت عروسیه )
تا الان که ساعت یازده اس دارم تو خیابون راه میرم یکم میترسم ولی خب چی میشه کرد
نشستم روی ی نیمکت و گوشیم رو که رو حالت هواپیما بود درست کردم و زنگ زدم ادرین
بعد از ی بوق صدای نگرانش تو گوشم پیچید
ادرین - الو درسا کجا رفتی
+ میشه تنهایی بیای دنبالم
صدام هنوز گرفته بود
ادرین - باشه ادرس رو بفرست اومدم
+ خواهش میکنم تنهایی بیا
ادرین - باشه
ادرس رو از یکی از مغازه ها گرفتم و براش فرستادم
چند مین بعد ی ماشین جلوی پام ترمز کرد
خوب دقت کردم دیدم ادرین رفتم سوار شدم
+ سلام
ادرین - علیک سلام دختر خوب
با لبخند ادامه داد : تا الان داخل خیابون چکار میکردی
+ هیچی
حرفی نزد و پیاده شد رفت بیرون
دنبالش کردم دیدم رفت داخل بستنی فروشی
چند مین بعد با دوتا بستنی شکلاتی برگشت
اخ جون بستنی هوراااااااااااا
ادرین - بفرما اینم برای شما
+ ممنون
ادرین - بخور تا بریم
+ کجا ؟؟؟؟؟؟؟
ادرین - هتل دیگه !
+من نمیام
دستشو دور شونم حلقه کرد
ادرین - پسرا واقعا پشیمونن
+ پشیمونی ب چ درد من میخوره ببین هنوز گوشم درد میکنه
ادرین دستشو روی شونم برداشت و روی لپم کشید
ادرین - اشکال نداره خانم کوچولو بزرگ میشی یادت میره
اخم کردم و روم رو برگردوندم طرف شیشه
ادرین - میای دیگه
+میام ولی باید معذرت خواهی کنن
ادرین -باشه
بستنیم رو که خوردم حرکت کردیم بطرف هتل
حالا بزار من برسم دنیا رو براتون سیاه میکنم
کاری میکنم که به غلط کردن بیوفتید مخصوصا اروین
👿 😲 😵 😏 به من میگن درسا جوووووون
ادرین- گمشید بیرون ببینم
خب مگه ما چکار کردیم لباسمون که درسته زیر بیلرمون ی لباس استین سه ربع پوشیده بودیم
با بدبختی در رو باز کردم فقط دستم به اوین برسه رویا که ترمه رو برد پایین تا بهش اب بده بسکی گریه کرد
نگاه نم ناکم داخل نگاه عصبیه ادرین قفل شد کم مونده بود از چشماش خون بچکه 😨
ادرین
به درسایی که الان بخاطر کارای من گریه کرده بود نگاه کردم
دل ادم براش میسوخت خیلی مظلوم شده بود
+ چرا زنگ نزدین بگید کجا میرین
درسا با صدای که از ته چاه میومد جواب داد : گفتیم شاید داخل جلسه باشید مظاحم بشیم
دستی لای موهام کردم و رفتم پایین که صدای داد اروین و رادوین و گریه ی درسا میومد
رادوین - چرا رفتین بیرون هان نمیتونستین صبر کنید تا ما بیاییم
اروین - چرا بجای ترمه جواب دادی فکر کردی نمیفهمم ترمه اینجوری پیام نمیده اخه تو چرا رییس بازی در میاری
درسا با داد و گریه جواب داد : چیه میرین طرفداریه اون دوتا رو میکنید من هیچم رییس بازی در نمیارم فقط اون دوتا گفتن بریم بیرون منم گفتم باشه
رادوین - چرا صبر نکردین تا ما بیاییم با هم بریم یا بگید بعد برین
درسا - شاید دوست نداشایم با شما بریم اگه هم میگفتیم شما میگفتین نمیخواد برین برای ما قلدر بازی در می اور.....
با صدای سیلی که اروین زد درسا ساکت شد هروقت یکی به ما بی احترامی میکرد یا از خود بی خود میشد اون فرد رو میزد و حالا شک ندارم جاش میمونه
اروین - دختره ی کثیف اگه تو با ترمه و رویا و اوین نباشی اونا راحت ترن دورشون رو خط بکش
درسا - اصلا من میرم
اروین - برو ببینم که هیچی نیستی
درسا از پله ها اومد پایین و رفت بیرون اصلا به حرفای منم توجه نکرد من موندم اینکیه دیگه 😥
کلی با اروین و رادوین دعوا کردم اونا هم پشیمون بودن ولی چی میشه کرد کار از کار گذشته و حالا معلوم نیست درسا کجاست
درسا
از هتل رفتم بیرون که صدای گوشیم اومد باز کردم دیدم ترمه پیام داده
( کجای درسا ؟؟؟؟ )
+( برو با اروین جونت باش من که میدونم الان طرفداریت رو کرده داخل دلت عروسیه )
تا الان که ساعت یازده اس دارم تو خیابون راه میرم یکم میترسم ولی خب چی میشه کرد
نشستم روی ی نیمکت و گوشیم رو که رو حالت هواپیما بود درست کردم و زنگ زدم ادرین
بعد از ی بوق صدای نگرانش تو گوشم پیچید
ادرین - الو درسا کجا رفتی
+ میشه تنهایی بیای دنبالم
صدام هنوز گرفته بود
ادرین - باشه ادرس رو بفرست اومدم
+ خواهش میکنم تنهایی بیا
ادرین - باشه
ادرس رو از یکی از مغازه ها گرفتم و براش فرستادم
چند مین بعد ی ماشین جلوی پام ترمز کرد
خوب دقت کردم دیدم ادرین رفتم سوار شدم
+ سلام
ادرین - علیک سلام دختر خوب
با لبخند ادامه داد : تا الان داخل خیابون چکار میکردی
+ هیچی
حرفی نزد و پیاده شد رفت بیرون
دنبالش کردم دیدم رفت داخل بستنی فروشی
چند مین بعد با دوتا بستنی شکلاتی برگشت
اخ جون بستنی هوراااااااااااا
ادرین - بفرما اینم برای شما
+ ممنون
ادرین - بخور تا بریم
+ کجا ؟؟؟؟؟؟؟
ادرین - هتل دیگه !
+من نمیام
دستشو دور شونم حلقه کرد
ادرین - پسرا واقعا پشیمونن
+ پشیمونی ب چ درد من میخوره ببین هنوز گوشم درد میکنه
ادرین دستشو روی شونم برداشت و روی لپم کشید
ادرین - اشکال نداره خانم کوچولو بزرگ میشی یادت میره
اخم کردم و روم رو برگردوندم طرف شیشه
ادرین - میای دیگه
+میام ولی باید معذرت خواهی کنن
ادرین -باشه
بستنیم رو که خوردم حرکت کردیم بطرف هتل
حالا بزار من برسم دنیا رو براتون سیاه میکنم
کاری میکنم که به غلط کردن بیوفتید مخصوصا اروین
👿 😲 😵 😏 به من میگن درسا جوووووون
۱۲.۳k
۰۳ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.