میدونم که اونم وقتی داشت میگفت یادش بخیر دستو پاش میلرزید
میدونم که اونم وقتی داشت میگفت یادش بخیر دستو پاش میلرزید!
اون هنوزم همون آدمه با عادتای قدیمیش عصبی که میشه خودشو تو اتاق حبس میکنه ناراحت که میشه به یه جا خیره میشه سیگار میکشه هنوزم وقتی حس تنهایی میکنه با خودش حرف میزنه جای من
من میدونم که اون هنوزم مث اولا تنهاس تنهای تنها
من میدونم که تو هنوز قاطی این لاشیا وِلی هرشب تو یه اکیپ وِلو
میدونم توام مث من دوستداری زمان فقط یکم دیگه برگرده به عقب
میدونم توام دوسداری دستامو بگیری باز بهم بگی دوست دارم ولی این غیر ممکنه
میدونم که حتی نمیدونی من از دور مراقبتمو چقد دلم واست تنگ شده!!
اون هنوزم همون آدمه با عادتای قدیمیش عصبی که میشه خودشو تو اتاق حبس میکنه ناراحت که میشه به یه جا خیره میشه سیگار میکشه هنوزم وقتی حس تنهایی میکنه با خودش حرف میزنه جای من
من میدونم که اون هنوزم مث اولا تنهاس تنهای تنها
من میدونم که تو هنوز قاطی این لاشیا وِلی هرشب تو یه اکیپ وِلو
میدونم توام مث من دوستداری زمان فقط یکم دیگه برگرده به عقب
میدونم توام دوسداری دستامو بگیری باز بهم بگی دوست دارم ولی این غیر ممکنه
میدونم که حتی نمیدونی من از دور مراقبتمو چقد دلم واست تنگ شده!!
۳.۴k
۱۰ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.