گجای قلبم نشسته بودی
گجای قلبم نشسته بودی
که نبودنت
به اندازه
تنهایی یک تیم محروم از تماشاگر خانگی
گلاافه ام کرده است؟
اصلا
چگونه از من گذشتی
که ندیدمت؟
زیر قبای کدام غریبه
از برابرم رد شدی
که نشناختمت؟
چگونه رفته ای که
اینقدر بهم ریخته ام؟
آنقدر بی هوا؟
آنقدر ناباورانه بی انصاف!
گاهی فکر میگنم،
بی هوا می آیی،
از پشت آرام بغلم میکنی،
نزدیک گوشم
با همان لحن مهربان همیشگی ات
آهسته می گویی
باز دلتنگی!
باز بیقراری!
مرد که گریه نمی کند،
تا سر کوچه رفته ام
برای عصرمان نبات زعفرانی گرفته ام
با چای سرگل لاهیجان
بزنیم به بدن،
و من
بی اختیار در آغوشت،
بغضم می ترکد
@D_F ✍
که نبودنت
به اندازه
تنهایی یک تیم محروم از تماشاگر خانگی
گلاافه ام کرده است؟
اصلا
چگونه از من گذشتی
که ندیدمت؟
زیر قبای کدام غریبه
از برابرم رد شدی
که نشناختمت؟
چگونه رفته ای که
اینقدر بهم ریخته ام؟
آنقدر بی هوا؟
آنقدر ناباورانه بی انصاف!
گاهی فکر میگنم،
بی هوا می آیی،
از پشت آرام بغلم میکنی،
نزدیک گوشم
با همان لحن مهربان همیشگی ات
آهسته می گویی
باز دلتنگی!
باز بیقراری!
مرد که گریه نمی کند،
تا سر کوچه رفته ام
برای عصرمان نبات زعفرانی گرفته ام
با چای سرگل لاهیجان
بزنیم به بدن،
و من
بی اختیار در آغوشت،
بغضم می ترکد
@D_F ✍
۳۳۰
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.