شب بود پسری تصادف کرد... خون زیادی ازش رفته بود، لحظه های
شب بود پسری تصادف کرد... خون زیادی ازش رفته بود، لحظه های آخرش گوشیشو برداشت، نوشت :میای بریم؟؟؟ یکی ارسال کرد به رفیقش یکی واسه عشقش.. عشقش جواب داداین موقع شب؟ الان دیره نفسم.. بگیر بخواب .. دوست دارم بوس بوس ...بای.. رفیقش جواب داد : معلومه میام کره خر... بخدا تنها بری گردنتو میشکونم . وایستا اومدم.. پسرلبخندی زد و چشاشو بست... سلامتی هرچی رفیقه...
سلامتیه رفقام که تنها اونا تولدمو فراموش نکردن
سالار سهند مرتضی آرش♥ ♥ ♥ ♥
سلامتیه رفقام که تنها اونا تولدمو فراموش نکردن
سالار سهند مرتضی آرش♥ ♥ ♥ ♥
۹۰۵
۰۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.