هر که در وجود او نور دلارای ولاست
هر که در وجود او نور دلارای ولاست
دلش از پرتو اسرار چُنان عرش علاست
آنکه را نور حقیقت بودش مشعل راه
تا به مقصود رسد عشق بر او راهنماست
عشق و دیوانگی و خاک ره دوست شدن
کار هر بوالهوسی نیست که کار دل ماست
آن دلی کز غم عشق رخ جانان خون است
دل مگو کان حرم امن و مصفای خداست
می پرد مرغ دلم سوی تو ای پرتو حسن
که گرفتار تو از هر غم ایام رهاست
من گدایی درت را به دو عالم ندهم
چون گدایی درت آبروی اهل صفاست
پادشاهست گدایی که تو را می خواند
تو رضایی و خدا هم بر رضای تو رضاست
بارگاهت به خراسان حرم عشق بود
قبله ی اهل دلی و دل من قبله نماست
بارگاه و حرمت خانه ی عشق است و رضا
طوف کویت به خدای تو که حج فقراست
یاد مظلومی تو می کنم و می گریم
که در این آب روان چشمه ی صد آب بقاست
ای که خون شد جگرت در اثر زهر جفا
از غمت کون و مکان دایره ی اشک عزاست
از غمت فاطمه در خُلد برین می گرید
ای که خون جگرت بر دهن از زهر جفاست
آمد آندم که جوادت به سر بالینت
گفتم این صحنه چنان واقعه ی کرب و بلاست
رفت آنجا بسر نعش پسر خسته پدر
آنکه آمد بسر نعش پدر پور رضاست
تا که شد سینه ات از زهر جفا چون یم خون
در دلم ماتم جانسوز عزای تو بپاست
دارم امید شفاعت به جزا از تو رضا
آنکه در سوگ عزای تو ز جان نوحه سراست"
دلش از پرتو اسرار چُنان عرش علاست
آنکه را نور حقیقت بودش مشعل راه
تا به مقصود رسد عشق بر او راهنماست
عشق و دیوانگی و خاک ره دوست شدن
کار هر بوالهوسی نیست که کار دل ماست
آن دلی کز غم عشق رخ جانان خون است
دل مگو کان حرم امن و مصفای خداست
می پرد مرغ دلم سوی تو ای پرتو حسن
که گرفتار تو از هر غم ایام رهاست
من گدایی درت را به دو عالم ندهم
چون گدایی درت آبروی اهل صفاست
پادشاهست گدایی که تو را می خواند
تو رضایی و خدا هم بر رضای تو رضاست
بارگاهت به خراسان حرم عشق بود
قبله ی اهل دلی و دل من قبله نماست
بارگاه و حرمت خانه ی عشق است و رضا
طوف کویت به خدای تو که حج فقراست
یاد مظلومی تو می کنم و می گریم
که در این آب روان چشمه ی صد آب بقاست
ای که خون شد جگرت در اثر زهر جفا
از غمت کون و مکان دایره ی اشک عزاست
از غمت فاطمه در خُلد برین می گرید
ای که خون جگرت بر دهن از زهر جفاست
آمد آندم که جوادت به سر بالینت
گفتم این صحنه چنان واقعه ی کرب و بلاست
رفت آنجا بسر نعش پسر خسته پدر
آنکه آمد بسر نعش پدر پور رضاست
تا که شد سینه ات از زهر جفا چون یم خون
در دلم ماتم جانسوز عزای تو بپاست
دارم امید شفاعت به جزا از تو رضا
آنکه در سوگ عزای تو ز جان نوحه سراست"
۳.۰k
۰۹ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.