طولی نکشید که متوجه شدم در تاریکی تنها هستم.
طولی نکشید که متوجه شدم در تاریکی تنها هستم.
برای همین است که شوقِ بازی را کنار گذاشتم و برای همیشه خودم را سپردم به بیشکلی، به بیحرفی، به حیرت بدون کنجکاوی، به تاریکی، به سکندری خوردنهای طولانی با دستهای گشوده، و پنهان شدن...
این است تمام جهانِ تیره و تاری که مقابل خود میبینم.
برای همین است که شوقِ بازی را کنار گذاشتم و برای همیشه خودم را سپردم به بیشکلی، به بیحرفی، به حیرت بدون کنجکاوی، به تاریکی، به سکندری خوردنهای طولانی با دستهای گشوده، و پنهان شدن...
این است تمام جهانِ تیره و تاری که مقابل خود میبینم.
۱.۸k
۰۲ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.