ما خار فروشان به همین قانع و مستیم
ما خار فروشان به همین قانع و مستیم
سرخوش به نسیم تنت ای دوست نشستیم
یه جرعه لب از جام لب تلخ ننوشیم!
تن را به تن هر کس و نا کس نفروشیم!!
در مسلک ما هیچ کسی شاه و گدا نیست!
در مزرعه ی عشق گل از خار جدا نیست!!
در سیرت ما صورت معشوق نهان است !
جان را به تمنای رخش، هیچ گران است!!
ما خار فروشان سخن از یار شنیدیم
از هر به چه جز یار بریدیم بریدیم
در بادیه سرگشته و در فکر بهاریم
در خانه نماندیم و جدا از کس و کاریم
یک جامه کهنه ست شده تخت حریرم!
در فکر رسیدن به تو از هست بریدم!!.
سرخوش به نسیم تنت ای دوست نشستیم
یه جرعه لب از جام لب تلخ ننوشیم!
تن را به تن هر کس و نا کس نفروشیم!!
در مسلک ما هیچ کسی شاه و گدا نیست!
در مزرعه ی عشق گل از خار جدا نیست!!
در سیرت ما صورت معشوق نهان است !
جان را به تمنای رخش، هیچ گران است!!
ما خار فروشان سخن از یار شنیدیم
از هر به چه جز یار بریدیم بریدیم
در بادیه سرگشته و در فکر بهاریم
در خانه نماندیم و جدا از کس و کاریم
یک جامه کهنه ست شده تخت حریرم!
در فکر رسیدن به تو از هست بریدم!!.
۲۲۹
۲۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.