.
.
#خِمِرهای سُرخ نام گروهی با تفکرات و ایدئولوژی مائویستی بود که از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی بر کشور کامبوج حکومت میکرد. این حکومت برآمده از حزب کمونیست کامبوج بود و روش حکومتی آنها به گونهای بود که در این سالها منجر به نسلکشی و قتلعام ۱٫۷ میلیون نفر شد که ۲۱درصد کل جمعیت کامبوج را شامل میشد. رژیم خِمِرهای سُرخ با حمله ارتش ویتنام سقوط کرد.
خِمِرهای سُرخ با در دست گرفتن قدرت تغییرات شدیدی را در جامعه ایجاد کردند به گونهای که جامعهای کاملاً کمونیستی و خودکفا ایجاد کنند. آنها حکومت «دمکراتیک کامبوج» را تاسیس کردند. آنها تمام مردم را به کار منظم و اجباری در مزارع مجبور کردند و مظنونان را مورد شکنجه قرار میدادند و یا میکشتند.
خاطرات یک بازمانده.
چام می به عنوان مکانیک برای خمرهای سرخ کار میکرد، تا اینکه در 28 اکتبر 1978، او را ناگهان دستگیر کردند و مستقیماً به تول سلنگ بردند.
او میگوید: "به من چشم بند زده بودند و دستهایم را از پشت بسته بودند. من از دستگیرکنندهایمان خواهش میکردم که به خانوادهام اطلاع دهند که کجا هستم." صدایی در گوشش گفت: "انگکار (هیئت حاکم خمرهای سرخ) همۀتان را له خواهد کرد." پس از آنکه دستگیرشدگان به زندان میرسیدند، آنها را اندازه گیری میکردند و از آنها عکس میگرفتند. سپس لباسهایشان را میگرفتند و سپس در سلولهایی که به سختی جای نشستن میشد، آنها را به کف زمین زنجیر میکردند.
چام می میگوید: "بعد از آن از سر گیجی و ناامیدی گریه کردم." در دوازده روز پس از آن، او را هر روز سه بار از سلولش خارج و در یکی از اتاقهای بازجویی زندان، شکنجه میکردند.
دو نگهبان به نوبت با ترکهای که دورش سیم پیچیده شده بود، او را کتک میزدند. در نهایت آنها تصمیم گرفتند تا ناخن شصت پایش را بکششند. او به پایش نگاه میکند و با جزییات توضیح میدهد که نگهبانها چطور ناخنش را میکشیدند و میچرخاندند، تا اینکه از جا در آمد.
او میگوید: "میتوانستم درد کتک خوردن و حتی ناخن کشیدن را تحمل کنم، چیزی که ازش وحشت داشتم، شوک الکتریکی بود." و با انگشت روی کلهاش میزند. استفاده از الکترودهایی که درون گوش قرار داده میشد، انجام میگرفت. یکی از گوشهای چام می به همین خاطر کر شده است، و وقتی که سرش را تکان میدهد، صدایی شبیه به جریان آب را میشنود. "حس میکردم گوشهایم آتش گرفته و سرم یک ماشین است. بعد از آن بود که هر چه از من میخواستند را بهشان گفتم.
رهبر خمر پول پت،موزه کشتار ،شکنجه گاه،پارک پو در کنار درختی ایستاده که به دور آن افراد خمر سرخ کودکان را میچرخاندند تا بمیرند.
#خِمِرهای سُرخ نام گروهی با تفکرات و ایدئولوژی مائویستی بود که از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی بر کشور کامبوج حکومت میکرد. این حکومت برآمده از حزب کمونیست کامبوج بود و روش حکومتی آنها به گونهای بود که در این سالها منجر به نسلکشی و قتلعام ۱٫۷ میلیون نفر شد که ۲۱درصد کل جمعیت کامبوج را شامل میشد. رژیم خِمِرهای سُرخ با حمله ارتش ویتنام سقوط کرد.
خِمِرهای سُرخ با در دست گرفتن قدرت تغییرات شدیدی را در جامعه ایجاد کردند به گونهای که جامعهای کاملاً کمونیستی و خودکفا ایجاد کنند. آنها حکومت «دمکراتیک کامبوج» را تاسیس کردند. آنها تمام مردم را به کار منظم و اجباری در مزارع مجبور کردند و مظنونان را مورد شکنجه قرار میدادند و یا میکشتند.
خاطرات یک بازمانده.
چام می به عنوان مکانیک برای خمرهای سرخ کار میکرد، تا اینکه در 28 اکتبر 1978، او را ناگهان دستگیر کردند و مستقیماً به تول سلنگ بردند.
او میگوید: "به من چشم بند زده بودند و دستهایم را از پشت بسته بودند. من از دستگیرکنندهایمان خواهش میکردم که به خانوادهام اطلاع دهند که کجا هستم." صدایی در گوشش گفت: "انگکار (هیئت حاکم خمرهای سرخ) همۀتان را له خواهد کرد." پس از آنکه دستگیرشدگان به زندان میرسیدند، آنها را اندازه گیری میکردند و از آنها عکس میگرفتند. سپس لباسهایشان را میگرفتند و سپس در سلولهایی که به سختی جای نشستن میشد، آنها را به کف زمین زنجیر میکردند.
چام می میگوید: "بعد از آن از سر گیجی و ناامیدی گریه کردم." در دوازده روز پس از آن، او را هر روز سه بار از سلولش خارج و در یکی از اتاقهای بازجویی زندان، شکنجه میکردند.
دو نگهبان به نوبت با ترکهای که دورش سیم پیچیده شده بود، او را کتک میزدند. در نهایت آنها تصمیم گرفتند تا ناخن شصت پایش را بکششند. او به پایش نگاه میکند و با جزییات توضیح میدهد که نگهبانها چطور ناخنش را میکشیدند و میچرخاندند، تا اینکه از جا در آمد.
او میگوید: "میتوانستم درد کتک خوردن و حتی ناخن کشیدن را تحمل کنم، چیزی که ازش وحشت داشتم، شوک الکتریکی بود." و با انگشت روی کلهاش میزند. استفاده از الکترودهایی که درون گوش قرار داده میشد، انجام میگرفت. یکی از گوشهای چام می به همین خاطر کر شده است، و وقتی که سرش را تکان میدهد، صدایی شبیه به جریان آب را میشنود. "حس میکردم گوشهایم آتش گرفته و سرم یک ماشین است. بعد از آن بود که هر چه از من میخواستند را بهشان گفتم.
رهبر خمر پول پت،موزه کشتار ،شکنجه گاه،پارک پو در کنار درختی ایستاده که به دور آن افراد خمر سرخ کودکان را میچرخاندند تا بمیرند.
۶۳۰
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.