سال ها بعد...
سال ها بعد...
نیمه های شب...
با نفس های کِش دارَش چشم باز خواهم کرد...
و خسته از لمس شدن های مداوم توسط مردی
که نامش شوهر است،
برمیخیزم...
پاورچین پاورچین سوی
رفیق لحظه های نابم میروم...
لیوان قهوه یِ لب پَر شده ام را میگویم...
و به یاد تو و عاشقانه هایم بغض خواهم کرد و اشک نیز...
و دوباره کز میکنم
در آغوش مردی که نامش شوهر است...T_T:(
نیمه های شب...
با نفس های کِش دارَش چشم باز خواهم کرد...
و خسته از لمس شدن های مداوم توسط مردی
که نامش شوهر است،
برمیخیزم...
پاورچین پاورچین سوی
رفیق لحظه های نابم میروم...
لیوان قهوه یِ لب پَر شده ام را میگویم...
و به یاد تو و عاشقانه هایم بغض خواهم کرد و اشک نیز...
و دوباره کز میکنم
در آغوش مردی که نامش شوهر است...T_T:(
۸۲۰
۱۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.