برادران من✧
برادران من✧
my brothers✧
[Part8]
[پرش زمان به وقتی مامان بابای ته وا/ت اومدن]
علامت ها
مامان§
بابا#
ا/ت+
ته-
کوک&
§وایییی ا/ت سلامممم
+سلام مامانی
§ته سلامممممم
-سلام
&عاممممم سلام مامان
§.....
#.....
همه در سکوت بودن
مامان ا/ت گریش میگیره و تند کوکو بقل میکنه
بابای ا/ت هم کوکو بقل میکنه
میرن شمام میخورن و میخوابن(آهرشم جواب سلام کوکو ندادن😂🤌🏻)
قرار شد فردا برن آزمایش بدن
فردای اون روز
وقتی رفتن وارد آزمایشگاه شدن
§کوک خیلی دوست دارم
&منم
#خب نوبت ماست بریم تو
ویوی تهیونگ
خب من و ا/ت توی خونه بودیم و کوک و مامانو بابام رفته بودن
میدونید امید وارم کوک داداشم نباشه خیلی ازش بدم میاد
خب بعد از چند روز جواب آزمایش اومد
مامانم با گریه اومد تو خونه
+عه مامان چی شده؟
+تهیونگگگگگگگگگگ
-چته؟
+مامان داره گریه میکنه
-عه اوما چی شده
مامانم از شدت گریه قرمز شده بود که یه دفه از هوش رفت
+بابا اااااااااااا
بابامم داشت ریز ریز اشک میریخت
+باباااااا
جواب نیم داد
+مامان قش کرده
#بیاریدش بریم بیمارستان
+(در کمال ناباوری بابام خیلی ریلکس بود)
رفتیم بیمارستان بابام هم چنان باهامون حرف نمی زد
+بابا میشه بگید چی شده کوک کجاست؟
چرا باهامون حرف نمی زنید؟
#خب دخترم میدونی جواب آزمایش اومد و کوک اون بچه نیست
ویو ی ا/ت
تا این خبرو شنیدم انگار یه پارچ آب سرد ریختن روی سرم ،یه لحظه قلبم وایساد
زدم زیر گریه و بابامو سفت بقل کردم و گریه کردم
ویوی تهیونگ
🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🤩🤩🤩🤩🤩🥳🤩🥳🤩🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳😆😆😆😆😆😆😆😆🤣🤣🤣🤣😀😀😀(بچم خیلی خوشحال شد😐)
my brothers✧
[Part8]
[پرش زمان به وقتی مامان بابای ته وا/ت اومدن]
علامت ها
مامان§
بابا#
ا/ت+
ته-
کوک&
§وایییی ا/ت سلامممم
+سلام مامانی
§ته سلامممممم
-سلام
&عاممممم سلام مامان
§.....
#.....
همه در سکوت بودن
مامان ا/ت گریش میگیره و تند کوکو بقل میکنه
بابای ا/ت هم کوکو بقل میکنه
میرن شمام میخورن و میخوابن(آهرشم جواب سلام کوکو ندادن😂🤌🏻)
قرار شد فردا برن آزمایش بدن
فردای اون روز
وقتی رفتن وارد آزمایشگاه شدن
§کوک خیلی دوست دارم
&منم
#خب نوبت ماست بریم تو
ویوی تهیونگ
خب من و ا/ت توی خونه بودیم و کوک و مامانو بابام رفته بودن
میدونید امید وارم کوک داداشم نباشه خیلی ازش بدم میاد
خب بعد از چند روز جواب آزمایش اومد
مامانم با گریه اومد تو خونه
+عه مامان چی شده؟
+تهیونگگگگگگگگگگ
-چته؟
+مامان داره گریه میکنه
-عه اوما چی شده
مامانم از شدت گریه قرمز شده بود که یه دفه از هوش رفت
+بابا اااااااااااا
بابامم داشت ریز ریز اشک میریخت
+باباااااا
جواب نیم داد
+مامان قش کرده
#بیاریدش بریم بیمارستان
+(در کمال ناباوری بابام خیلی ریلکس بود)
رفتیم بیمارستان بابام هم چنان باهامون حرف نمی زد
+بابا میشه بگید چی شده کوک کجاست؟
چرا باهامون حرف نمی زنید؟
#خب دخترم میدونی جواب آزمایش اومد و کوک اون بچه نیست
ویو ی ا/ت
تا این خبرو شنیدم انگار یه پارچ آب سرد ریختن روی سرم ،یه لحظه قلبم وایساد
زدم زیر گریه و بابامو سفت بقل کردم و گریه کردم
ویوی تهیونگ
🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🤩🤩🤩🤩🤩🥳🤩🥳🤩🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳😆😆😆😆😆😆😆😆🤣🤣🤣🤣😀😀😀(بچم خیلی خوشحال شد😐)
۳.۵k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.