مافیای مغرور من
⛓️🩸مافیای مغرور من 🩸⛓️
⛓️🩸پارت ۱۵ 🩸⛓️
🩶ویو تهیونگ 🩶
اول کمکم کرد لباسمو دربیارم چشاشو بسته بود که نبینه خندم گرفته بود بعد ی پیراهن آورد و تنم کرد گفتم تهیونگ: دکمه هامو ببند گفت جیا: امر دیگه چون اینو گفت خودم سعی کردم دکمه هامو ببندم از عمد عدای اینکه در میکنه رو درواوردم گفت جیا: ببخشید نکن بزار خودم ببندم وقتی داشت دکمه های لباسم رو میبست بهش زیرکی نگاه میکردم یا همون دید زدن بعد که بست گفتم تهیونگ: کروات برام میبندی گفت جیا: باش رفت برام ی کروات آورد معمولا کروات نمیبندم ولی دوست دارم جیا رو وقتی کرواتمو میبنده ببینم شروع کرد به کروات بستن وقتی تموم کرد کت رو برام آورد (اسلاید بعد)گفت جیا: مواظب خودت باش بغلش کردم گفتم تهیونگ: معلومه که هستم قشنگم بعد ی بوس رو سرش گذاشتم رفتم شرکت
💗ویو جیا💗
وقتی تهیونگ رفت رو تختش دراز کشیدم یهو فهمیدم چیکارا کردیم از خودم خجالت کشیدم صورتمو کردم تو بالش جیغ زدم واییی چقدر جذاااااب بوود داشتم از هیجان منفجر میشدم وقتی آروم شدم رفتم کارای عمارتو انجام بدم
🩶ویو تهیونگ🩶
وقتی رسیدم از همون اول دلم برای جیا تنگ شد سعی کردم کارمو زود تموم کنم
♥️پرش زمانی ساعت ۱۲ شب ♥️
کارام تموم شد راه افتادم سمت خونه وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم تو که دیدم جیا و یون دارن باهم صحبت میکنن میخندن ی لحظه عصبی شدم ولی به روی خودم نیاوردم رفتم تو عمارت کتم رو دروردم رفتم آب بخورم داشتم آب میخوردم که...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️
⛓️🩸پارت ۱۵ 🩸⛓️
🩶ویو تهیونگ 🩶
اول کمکم کرد لباسمو دربیارم چشاشو بسته بود که نبینه خندم گرفته بود بعد ی پیراهن آورد و تنم کرد گفتم تهیونگ: دکمه هامو ببند گفت جیا: امر دیگه چون اینو گفت خودم سعی کردم دکمه هامو ببندم از عمد عدای اینکه در میکنه رو درواوردم گفت جیا: ببخشید نکن بزار خودم ببندم وقتی داشت دکمه های لباسم رو میبست بهش زیرکی نگاه میکردم یا همون دید زدن بعد که بست گفتم تهیونگ: کروات برام میبندی گفت جیا: باش رفت برام ی کروات آورد معمولا کروات نمیبندم ولی دوست دارم جیا رو وقتی کرواتمو میبنده ببینم شروع کرد به کروات بستن وقتی تموم کرد کت رو برام آورد (اسلاید بعد)گفت جیا: مواظب خودت باش بغلش کردم گفتم تهیونگ: معلومه که هستم قشنگم بعد ی بوس رو سرش گذاشتم رفتم شرکت
💗ویو جیا💗
وقتی تهیونگ رفت رو تختش دراز کشیدم یهو فهمیدم چیکارا کردیم از خودم خجالت کشیدم صورتمو کردم تو بالش جیغ زدم واییی چقدر جذاااااب بوود داشتم از هیجان منفجر میشدم وقتی آروم شدم رفتم کارای عمارتو انجام بدم
🩶ویو تهیونگ🩶
وقتی رسیدم از همون اول دلم برای جیا تنگ شد سعی کردم کارمو زود تموم کنم
♥️پرش زمانی ساعت ۱۲ شب ♥️
کارام تموم شد راه افتادم سمت خونه وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم رفتم تو که دیدم جیا و یون دارن باهم صحبت میکنن میخندن ی لحظه عصبی شدم ولی به روی خودم نیاوردم رفتم تو عمارت کتم رو دروردم رفتم آب بخورم داشتم آب میخوردم که...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️
۵.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.