رمان(عاشق منه؟!)پارت هشتم
سلام مجدد دوستان.
اینم از پارت هشتم:
یوحونگ داشت آماده میشد. که مین هیوک اومد داخل....
مین هیوک: خانم یوجونگ؟؟
یوجونگ: بله؟!
مین هیوک: تا اینجا این همه راه رو با سوهو و جونگ هی اومدی چطوره یه حالی هم به ما بدی؟
یوجونگ: چی؟
مین هیوک: به به هم خودت هم جونگ هی و هم سوهو لباساتون مثل همه ی ما مایه دارا برنده. البته الکی هم نیست، سوهو و جونگ هی تو کارای مافیایی هستن وضع مالیشون هم توپه. دلم نمیاد برای خوش گذرونی باهات به لباسای برندت آسیبی برسه پس خودت با زبون خوش آسونش کن وگرنه بد میبینی.
یوجونگ: شما اصلا کی هستین؟
مین هیوک: مین هیوک هستم. حالا زود باش.
یوجونگ: حتی خوابشم نمیبینی.
مین هیوک(یکم با داد): دارم با زبون خوش بهت میگم.
یوجونگ: زبون خوش به معنی مجبور کردن کسی نیست.
مین هیوک میخواست به یوجونگ نزدیک تر بشه اما یوجونگ نمیزاشت از خوش شانسی یوجونگ، سوهو همین لحظه اومد داخل اتاق و جوری مین هیوک رو زد که با چندتا ضربه بیهوش شد جونگ هی هم اینارو دید. سوهو سریع اومد پیش یوجونگ...
سوهو(با نگرانی): یوجونگ تو حالت خوبه؟؟
یوجونگ(با ترس و لکنت): آ آ آره.
جونگ هی هم سریع اومد داخل...
جونگ هی: یوجونگ...
یوجونگ(با ترس و لکنت): مـ مـ من خوبم.
سوهو: اصلا هم نیستی همین الان باید بریم.
سوهو و جونگ هی سریع با یوجونگ رفتن بیرون...
رفتن بیرون از عمارت میخواستن سوار ماشین شن...
یوجونگ: مین هیوک چی اگه بفهمن زدیش حسابتو میرسن.
سوهو: مهم نیست.حریف من نمیشه.
جونگ هی: اگه کسی حریف سوهو شد من اسممو عوض میکنم.
یوجونگ: شوخی نمیکنم که. بحث مافیاس.
سوهو( باخنده): ماهم شوخی نمیکنیم.
سوار ماشین شدن و بعد سی مین رسیدن به عمارت. جونگ هی رفت اتاقش و سوهو هم یوجونگ رو برد تو اتاق. یوجونگ خیلی استرس داشت سوهو هم داشت آرومش میکرد (جونگ هی هم میخواست کنار یوجونگ باشه چون یوجونگ خیلی خیلی به جونگ هی وابستس ولی میخواست یوجونگ از این وابستگی در بیاد. سوهو قصد داشت یوجونگ هم بیاد توی کارای مافیایی چون میدونست از پس اینکار بر میاد و همچنین باعث میشد کمتر کسی بخواد بهش آسیب بزنه.
(پرش زمانی به چند ماه بعد):
چند ماه گذشت و یوجونگ توی این کارا راه افتاده بود. خیلی از مافیا ها از طریق سوهو و جونگ هی اونو میشناختن همونطور که سوهو و جونگ هی لقب مافیا های مخفی رو داشتن یوجونگ هم لقب مافیای ملکه رو داشت.
بعد مدتی خیلی بیشتر از قبل پیشرفت کردن و تجربه بیشتری کسب کردن و حرفه ای تر از قبل شدن. سه نفری یه باند مافیایی تشکیل دادن به نام(مجری های سکوت)چون خیلی ریزه کار، دقیق، بی نقص بودن و کاراشون رو بدون هیچ سرو صدایی انجام میدادن همچنین توی کاراشون حتی یه رد کوچیک هم باقی نمیزاشتن.
...
مین هیوک هم توی این مدت در حال برنامه ریزی برای زمین زدن مجری های سکوت و گرفتن یوجونگ برای خودش بود.
نقشه اش این بود که...
بای تا پارت بعد.
اینم از پارت هشتم:
یوحونگ داشت آماده میشد. که مین هیوک اومد داخل....
مین هیوک: خانم یوجونگ؟؟
یوجونگ: بله؟!
مین هیوک: تا اینجا این همه راه رو با سوهو و جونگ هی اومدی چطوره یه حالی هم به ما بدی؟
یوجونگ: چی؟
مین هیوک: به به هم خودت هم جونگ هی و هم سوهو لباساتون مثل همه ی ما مایه دارا برنده. البته الکی هم نیست، سوهو و جونگ هی تو کارای مافیایی هستن وضع مالیشون هم توپه. دلم نمیاد برای خوش گذرونی باهات به لباسای برندت آسیبی برسه پس خودت با زبون خوش آسونش کن وگرنه بد میبینی.
یوجونگ: شما اصلا کی هستین؟
مین هیوک: مین هیوک هستم. حالا زود باش.
یوجونگ: حتی خوابشم نمیبینی.
مین هیوک(یکم با داد): دارم با زبون خوش بهت میگم.
یوجونگ: زبون خوش به معنی مجبور کردن کسی نیست.
مین هیوک میخواست به یوجونگ نزدیک تر بشه اما یوجونگ نمیزاشت از خوش شانسی یوجونگ، سوهو همین لحظه اومد داخل اتاق و جوری مین هیوک رو زد که با چندتا ضربه بیهوش شد جونگ هی هم اینارو دید. سوهو سریع اومد پیش یوجونگ...
سوهو(با نگرانی): یوجونگ تو حالت خوبه؟؟
یوجونگ(با ترس و لکنت): آ آ آره.
جونگ هی هم سریع اومد داخل...
جونگ هی: یوجونگ...
یوجونگ(با ترس و لکنت): مـ مـ من خوبم.
سوهو: اصلا هم نیستی همین الان باید بریم.
سوهو و جونگ هی سریع با یوجونگ رفتن بیرون...
رفتن بیرون از عمارت میخواستن سوار ماشین شن...
یوجونگ: مین هیوک چی اگه بفهمن زدیش حسابتو میرسن.
سوهو: مهم نیست.حریف من نمیشه.
جونگ هی: اگه کسی حریف سوهو شد من اسممو عوض میکنم.
یوجونگ: شوخی نمیکنم که. بحث مافیاس.
سوهو( باخنده): ماهم شوخی نمیکنیم.
سوار ماشین شدن و بعد سی مین رسیدن به عمارت. جونگ هی رفت اتاقش و سوهو هم یوجونگ رو برد تو اتاق. یوجونگ خیلی استرس داشت سوهو هم داشت آرومش میکرد (جونگ هی هم میخواست کنار یوجونگ باشه چون یوجونگ خیلی خیلی به جونگ هی وابستس ولی میخواست یوجونگ از این وابستگی در بیاد. سوهو قصد داشت یوجونگ هم بیاد توی کارای مافیایی چون میدونست از پس اینکار بر میاد و همچنین باعث میشد کمتر کسی بخواد بهش آسیب بزنه.
(پرش زمانی به چند ماه بعد):
چند ماه گذشت و یوجونگ توی این کارا راه افتاده بود. خیلی از مافیا ها از طریق سوهو و جونگ هی اونو میشناختن همونطور که سوهو و جونگ هی لقب مافیا های مخفی رو داشتن یوجونگ هم لقب مافیای ملکه رو داشت.
بعد مدتی خیلی بیشتر از قبل پیشرفت کردن و تجربه بیشتری کسب کردن و حرفه ای تر از قبل شدن. سه نفری یه باند مافیایی تشکیل دادن به نام(مجری های سکوت)چون خیلی ریزه کار، دقیق، بی نقص بودن و کاراشون رو بدون هیچ سرو صدایی انجام میدادن همچنین توی کاراشون حتی یه رد کوچیک هم باقی نمیزاشتن.
...
مین هیوک هم توی این مدت در حال برنامه ریزی برای زمین زدن مجری های سکوت و گرفتن یوجونگ برای خودش بود.
نقشه اش این بود که...
بای تا پارت بعد.
۱.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.