برادران من✧
برادران من✧
my brothers ✧
[Part3]
اومدم خونه یه فیلم گذاشتم دیدم که یهو یه صدایی اومد
-ا/ت من دارم میرم بیرون تنها که نمی ترسی؟(مامان بابا ی ا/ت برای کار بیرون بودن شبم نمیان)
+چییییی؟ نه اوپا خواهش میکنم نمی خوام تنها باشمممممم
-خجالت بکش ۱۸سالته
+باشه پس به دوستام میگم بیان خونمون
-هیییی، صبر کن یه لحظه الان میام(تهیونگ از دوستای ا/ت خیلی بدش میاد میگه اسکلن و دیوونه بازی در میارن)
تهیونگ به باباش زنگ زد
(علامت بابای تهیونگ و ا/ت#)
-سلام بابا
#سلام تهیونگ
#اتفاقی افتاده زنگ زدی؟
-اره،قضیه ی جئون جونگ کوک بود که بهم گفتید
#آها اره چه خبر شد ازش
-قرار بود الان برم اونجا اما ا/ت تنها میترسه تو خونه
#خب بهش قضیه رو بگو
-بابا ا/ت آماده نیست
#خب ببرش ولی چیزی بش نگو
-باشه
#خداحافظ
-خداحافظ
my brothers ✧
[Part3]
اومدم خونه یه فیلم گذاشتم دیدم که یهو یه صدایی اومد
-ا/ت من دارم میرم بیرون تنها که نمی ترسی؟(مامان بابا ی ا/ت برای کار بیرون بودن شبم نمیان)
+چییییی؟ نه اوپا خواهش میکنم نمی خوام تنها باشمممممم
-خجالت بکش ۱۸سالته
+باشه پس به دوستام میگم بیان خونمون
-هیییی، صبر کن یه لحظه الان میام(تهیونگ از دوستای ا/ت خیلی بدش میاد میگه اسکلن و دیوونه بازی در میارن)
تهیونگ به باباش زنگ زد
(علامت بابای تهیونگ و ا/ت#)
-سلام بابا
#سلام تهیونگ
#اتفاقی افتاده زنگ زدی؟
-اره،قضیه ی جئون جونگ کوک بود که بهم گفتید
#آها اره چه خبر شد ازش
-قرار بود الان برم اونجا اما ا/ت تنها میترسه تو خونه
#خب بهش قضیه رو بگو
-بابا ا/ت آماده نیست
#خب ببرش ولی چیزی بش نگو
-باشه
#خداحافظ
-خداحافظ
۶.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.