فیک ی طرفه نبود !پارت ۱
ویو ته
سلام من تهیونگ هستم ۲۴ سالمه و توی دانشگاه........ درس میخونم و ی مافیا هستم .
فقط به خاطر جونگ کوک توی دانشگاه موندم
فقط به خاطر اینکه اونو هر روز ببینم
اما روم نمیشه بهش بگم
لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم دانشگاه
وقتی وارد دانشگاه شدم همه دخترا دویدن طرفم از دخترای که اینجورین متنفرم
همینجور داشتم با چشمام دنبال کوک میگشتم که دیدم چنتا از پسرا داره براش قلدری میکنن
دویدم طرفش و پسرا رو تا جایی که میخوردن زدم
ویو کوک
سلام من جونگ کوک هستم ۲۱ سالمه و توی دانشگاه ....درس میخونم
توی ی کافه کار میکنم
مجبورم صبح بیام دانشگاه و بعدش تا شب برم سر کار
البته که صاحب کافه رفیقمه
اما چند روزیه بهم گفته که باید از کافه برم
منم هر چقدر گشتم فقط تونستم توی ی بار کار کنم الانم کار کن ی بارم .
تف تو زندگی امروزم مثل همیشه داشتم تو حیاط دانشگاه میگشتم که قلدرای دانشگاه اومدن .
حالشون رو نداشتم
حالم ازشون بهم میخوره
همینجور داشتم برام قلدری میکردن که یکی اومد و تا اونا میخردن زدشون و اومد طرفم
ت.حالت خوبه
ک.اره ممنون
ت.خواهش
ک.راستی میخاستم ی چیزی بهت بگم
ویو ته
وقتی گفت میخاد ی چیزی بهت بگم خیلی استرس گرفتم
ت.جانم
ک.خب بیا با هم دوست بشیم من هیچ دوستی تو دانشگاه ندارم
ت.حتما منم هیچ دوستی ندارم
ک.خوشبختم ولی اسمت چیه
ت.تهیونگ هستم ته صدام کن
ک.باشه ته منم کوک هستم
ت.خیلی زیباست (تو دلش)
ت.توی کلاس ما نیستی که من بالا ترم
ک.ارع ولی بعضی کلاس ها با همه مثل آزمایشی
ت.ارع
ک.پس خوبه
ت.اوهوم
×صدای زنگ کلاس×
ک.وای زنگ خورد من برم خداحافظ
ت.خداحافظ
کوک و ته رفتن توی کلاس هاشون
پرش زمان به بعد کلاس
ویو ته
جونگ کوک خیلی زیباست خیلی عاشقش شدم نمیتونم توصیف کنم
داشتم میرفتم که کوک اومد
ک.سلام ته ته
وقتی میگه ته ته قلبم اکلیلی میشه
ت.جانم
ک.میشه پیاده بریم
ت.بله حتما
ک.خب از خودت بگو
ت.ام چی بگم
ک.از عشقت
ت.خب عشقم یه سال ازم کوچیک تره خیلی دوستش دارم ولی هنوز بهش اعتراف نکردم
ک.چرا
ت.خب....
#تهکوک
#فیک
سلام من تهیونگ هستم ۲۴ سالمه و توی دانشگاه........ درس میخونم و ی مافیا هستم .
فقط به خاطر جونگ کوک توی دانشگاه موندم
فقط به خاطر اینکه اونو هر روز ببینم
اما روم نمیشه بهش بگم
لباس فرمم رو پوشیدم و رفتم دانشگاه
وقتی وارد دانشگاه شدم همه دخترا دویدن طرفم از دخترای که اینجورین متنفرم
همینجور داشتم با چشمام دنبال کوک میگشتم که دیدم چنتا از پسرا داره براش قلدری میکنن
دویدم طرفش و پسرا رو تا جایی که میخوردن زدم
ویو کوک
سلام من جونگ کوک هستم ۲۱ سالمه و توی دانشگاه ....درس میخونم
توی ی کافه کار میکنم
مجبورم صبح بیام دانشگاه و بعدش تا شب برم سر کار
البته که صاحب کافه رفیقمه
اما چند روزیه بهم گفته که باید از کافه برم
منم هر چقدر گشتم فقط تونستم توی ی بار کار کنم الانم کار کن ی بارم .
تف تو زندگی امروزم مثل همیشه داشتم تو حیاط دانشگاه میگشتم که قلدرای دانشگاه اومدن .
حالشون رو نداشتم
حالم ازشون بهم میخوره
همینجور داشتم برام قلدری میکردن که یکی اومد و تا اونا میخردن زدشون و اومد طرفم
ت.حالت خوبه
ک.اره ممنون
ت.خواهش
ک.راستی میخاستم ی چیزی بهت بگم
ویو ته
وقتی گفت میخاد ی چیزی بهت بگم خیلی استرس گرفتم
ت.جانم
ک.خب بیا با هم دوست بشیم من هیچ دوستی تو دانشگاه ندارم
ت.حتما منم هیچ دوستی ندارم
ک.خوشبختم ولی اسمت چیه
ت.تهیونگ هستم ته صدام کن
ک.باشه ته منم کوک هستم
ت.خیلی زیباست (تو دلش)
ت.توی کلاس ما نیستی که من بالا ترم
ک.ارع ولی بعضی کلاس ها با همه مثل آزمایشی
ت.ارع
ک.پس خوبه
ت.اوهوم
×صدای زنگ کلاس×
ک.وای زنگ خورد من برم خداحافظ
ت.خداحافظ
کوک و ته رفتن توی کلاس هاشون
پرش زمان به بعد کلاس
ویو ته
جونگ کوک خیلی زیباست خیلی عاشقش شدم نمیتونم توصیف کنم
داشتم میرفتم که کوک اومد
ک.سلام ته ته
وقتی میگه ته ته قلبم اکلیلی میشه
ت.جانم
ک.میشه پیاده بریم
ت.بله حتما
ک.خب از خودت بگو
ت.ام چی بگم
ک.از عشقت
ت.خب عشقم یه سال ازم کوچیک تره خیلی دوستش دارم ولی هنوز بهش اعتراف نکردم
ک.چرا
ت.خب....
#تهکوک
#فیک
۲.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.