Vampire in love
Vampire in love
خون آشام عاشق
p⁴
کوک اومد و گفت
کوک: باشه پس اینجوری لباس میپوشی،پس منم بهت نشون میدم عواقبش چیه
ا.ت:کوک گوه خوردم،دیکه تکرار نمیشه
کوک:اوم دیگه دیره بیب
میاد و گردنشو در حدی گاز میگیره که ا.ت بلند داد میزنه و گریه می کنه
کوک میاد و لب ا.ت رو ل*یس میزنه و بعدش محکم میخورتش
ا.ت:ک...و...ک ت...موم...ش ک..ن
کوک:اوم میبینم که لباس کوتاه پوشیدی نظرت چیه طعم پاهات هم بچشم
میاد و خیلی محکم یکی از رو*ن هاشو گاز میگیره و خونشو میخوره
ا.ت:عاااااااااااااااااااح کوککککککککککککک
کوک ولش میکنه ولی دستشو روی پاهاش میکشه
ا.ت:کو..ک بالا...تر ن..رو
کوک دیگه تمومش میکنه و دلش برای ا.ت میسوزه چون خیلی دوسش داره
تا اینکه یهو ا.ت قش میکنه
کوک:ا.ت ا.ت ا.ت خواهشششش میکنم بلند شو من معذرت میخوام نباید اینکارو میکردم (با گریه و بغض)
کوک زنگ میزنه به نامجون چون اون دکتر بود(نامجون دوست انسان کوکه)
نامجون اومد*
کوک:نامجوننننن ازت خواهشششش میکنم یه کاری بکن شما آدم ها چقد سریع جونتون تموم میشه(گریه)
نامجون:کوک آروم باش هیچی نیست الان درمانش میکنم
میاد و یه نگا به ا.ت میندازه
نامجون:کوک تو چه بلایی سر این دختر اوردی؟!
کوک خیلی بلند تر گریه میکنه
کوک:من معذرت میخوام فقط میخواستم...
نامجون:میخواستی چی...
کوک:بعدا بهت میگم فعلا ا.ت رو درمان کن(بغض)
نامجون:باشه من سعیمو میکنم ولی احتمال زنده موندنش کمه
به همکاراش زنگ میزنه تا وسایلش رو بیارن
نامجون دور پاهای ا.ت و جاهای دیگش که زخمی بود با پارچه میبنده تا خونش بند بیاد
نامجون:دستگاه شوک رو بیارین!(با داد)
...:چشم دکتر
نامجون:۳۰....لعنتی ۶۰.....۸۰....وای نه (نفس نفس)
نامجون:میدونن خیلی خطرناکه ولی بزارررررر رو ۱00 سریع باش
نوار قلب ا.ت تو دستگاه داشت نشون داده میشد ،کاملا صاف بود تا اینکه حرکت کرد
کوک تو چشماش بغض جمع شده بود و خوشحال بود
کوک:نامجون ازت خیلی ممنونم
نامجون:نه مرسی کاری نکردم من دوست توهم، ا.ت تا پنج دیقه دیگه بهوش میاد لطفا باهاش خوب باش
ا.ت:نم نم چشماش باز میکنه و کوک رو میبینه
کوک:......
(کیوتا شرطا نرسیده ولی گذاشتم)
شرطا
کامنت ۱۷
لایک ۱۸
خون آشام عاشق
p⁴
کوک اومد و گفت
کوک: باشه پس اینجوری لباس میپوشی،پس منم بهت نشون میدم عواقبش چیه
ا.ت:کوک گوه خوردم،دیکه تکرار نمیشه
کوک:اوم دیگه دیره بیب
میاد و گردنشو در حدی گاز میگیره که ا.ت بلند داد میزنه و گریه می کنه
کوک میاد و لب ا.ت رو ل*یس میزنه و بعدش محکم میخورتش
ا.ت:ک...و...ک ت...موم...ش ک..ن
کوک:اوم میبینم که لباس کوتاه پوشیدی نظرت چیه طعم پاهات هم بچشم
میاد و خیلی محکم یکی از رو*ن هاشو گاز میگیره و خونشو میخوره
ا.ت:عاااااااااااااااااااح کوککککککککککککک
کوک ولش میکنه ولی دستشو روی پاهاش میکشه
ا.ت:کو..ک بالا...تر ن..رو
کوک دیگه تمومش میکنه و دلش برای ا.ت میسوزه چون خیلی دوسش داره
تا اینکه یهو ا.ت قش میکنه
کوک:ا.ت ا.ت ا.ت خواهشششش میکنم بلند شو من معذرت میخوام نباید اینکارو میکردم (با گریه و بغض)
کوک زنگ میزنه به نامجون چون اون دکتر بود(نامجون دوست انسان کوکه)
نامجون اومد*
کوک:نامجوننننن ازت خواهشششش میکنم یه کاری بکن شما آدم ها چقد سریع جونتون تموم میشه(گریه)
نامجون:کوک آروم باش هیچی نیست الان درمانش میکنم
میاد و یه نگا به ا.ت میندازه
نامجون:کوک تو چه بلایی سر این دختر اوردی؟!
کوک خیلی بلند تر گریه میکنه
کوک:من معذرت میخوام فقط میخواستم...
نامجون:میخواستی چی...
کوک:بعدا بهت میگم فعلا ا.ت رو درمان کن(بغض)
نامجون:باشه من سعیمو میکنم ولی احتمال زنده موندنش کمه
به همکاراش زنگ میزنه تا وسایلش رو بیارن
نامجون دور پاهای ا.ت و جاهای دیگش که زخمی بود با پارچه میبنده تا خونش بند بیاد
نامجون:دستگاه شوک رو بیارین!(با داد)
...:چشم دکتر
نامجون:۳۰....لعنتی ۶۰.....۸۰....وای نه (نفس نفس)
نامجون:میدونن خیلی خطرناکه ولی بزارررررر رو ۱00 سریع باش
نوار قلب ا.ت تو دستگاه داشت نشون داده میشد ،کاملا صاف بود تا اینکه حرکت کرد
کوک تو چشماش بغض جمع شده بود و خوشحال بود
کوک:نامجون ازت خیلی ممنونم
نامجون:نه مرسی کاری نکردم من دوست توهم، ا.ت تا پنج دیقه دیگه بهوش میاد لطفا باهاش خوب باش
ا.ت:نم نم چشماش باز میکنه و کوک رو میبینه
کوک:......
(کیوتا شرطا نرسیده ولی گذاشتم)
شرطا
کامنت ۱۷
لایک ۱۸
۸.۳k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.