فیک[تکراره یح اشتباهع بزرگ...]
[part⁴]
سوآ ویو
با آخرین حرف جیمین گریم شدید تر شد که از بار رفت وبهم اهمیت نداد حتی به حرفم گوش نمیداد اون..اون جیمینی که میگفت دوستم داره الان به من میگه حرومزاده ویا عوضی بعد کلی گریه رفتم خونه وهمینطور اشک میریختم.......ولی دیگ از اون روز خبری از جیمین نشد حتی بهم یه زنگ نزده تا الان...
*پایان فلش بک
ادمین ویو
سوآ بع. از یادآوری اون شب خواش گرفت وخوابید...صبح با صدای دعوای پدرو مادرش بیدار شد رفت پایین تا ببینه چه خبره که پدرش از خونه رفت بیرون
سوآ:مامان چیشده
م سوآ:بابات دوباره قمار کرده وباخته
سوآ:چی؟اته وقتی میدونه میبازه چرا انقدر قمار میکنه
م سوآ:....پول زیادی هم باید بده
سوآ:چقدر هست؟
م سوآ...(حالا فک کنین مقدار پول وگفت)
سوآ:وات؟بابا چطور میخواد انقدر رو بده..اگه طرف مافیا باشه چی
م سوآ:مافیاست
سوآ:فقط میتونم بگم که داریم بدبخت میشیم
م سوآ:.....ولش کن برو آماده شو دیرت نشه
سوآ:عه راست میگی باید برم شرکت
سوآ ویو
با بی حوصلگی اماده شدم ورفتم شرکت...کع جیمینو دیدم
جیمین:برام یه قهوه بیار*سرد
سوآ:اوکی
.....................
سوآ:بیا موچی....عه چیزه ببخشید
جیمین:فک کنم باید بگی رئیس
سوآ:ببخشید....*از دفتر میره بیرون
سوآ ویو
از دفتر جیمین اومدم بیرون و رفتم سراغ کارایی که باید انجام میدادم.
*پرش زمانی به ساعت ⁸(شب)
سوآ ویو
کارام خیلی زیاد بود وخسته شده بودم...با کلی خستگی رفتم خونه که صدای عربده به گوشم رسید درو باز کردم که یه مردیو دیدم با چند نفر بنظر بادیگارد میومدن پیشش بودم...فک کنم همون مردیه که تو قمار پدرمو برد..همینطوری داشت با پدرم دعوا میکرد عصبی شدم وبدون توجه به اینکه مافیاست سرش داد زدم
سوآ:هی خفه شو عوضی
مرده:تو کدوم خری هستی
سوآ:خر......
پ سوآ:سوا بیخیال برو تو اتاقت
مرده:دخترته؟*روبه پدر سوآ
پ سوآ:..اره
مرده:هوم...شاید بتونم بجای پول ازت چیزه دیگ ای بگیرم
سوآ:م...منظورت چیه عوضی
پ سوآ:چی؟
مرده:میتونی دخترتو بجای اون پول بهم بدی*پوزخند
پ سوآ:
شرط ها:۱۲لایک،۵کامنت،۱فالوور
____________________________________________
ببینین چه ادمین خوبی دارین صبح امتحان داره هیچی نخونده ساعت ۱شب برا شما فیک میزاره بعد لایک نمیکنین
سوآ ویو
با آخرین حرف جیمین گریم شدید تر شد که از بار رفت وبهم اهمیت نداد حتی به حرفم گوش نمیداد اون..اون جیمینی که میگفت دوستم داره الان به من میگه حرومزاده ویا عوضی بعد کلی گریه رفتم خونه وهمینطور اشک میریختم.......ولی دیگ از اون روز خبری از جیمین نشد حتی بهم یه زنگ نزده تا الان...
*پایان فلش بک
ادمین ویو
سوآ بع. از یادآوری اون شب خواش گرفت وخوابید...صبح با صدای دعوای پدرو مادرش بیدار شد رفت پایین تا ببینه چه خبره که پدرش از خونه رفت بیرون
سوآ:مامان چیشده
م سوآ:بابات دوباره قمار کرده وباخته
سوآ:چی؟اته وقتی میدونه میبازه چرا انقدر قمار میکنه
م سوآ:....پول زیادی هم باید بده
سوآ:چقدر هست؟
م سوآ...(حالا فک کنین مقدار پول وگفت)
سوآ:وات؟بابا چطور میخواد انقدر رو بده..اگه طرف مافیا باشه چی
م سوآ:مافیاست
سوآ:فقط میتونم بگم که داریم بدبخت میشیم
م سوآ:.....ولش کن برو آماده شو دیرت نشه
سوآ:عه راست میگی باید برم شرکت
سوآ ویو
با بی حوصلگی اماده شدم ورفتم شرکت...کع جیمینو دیدم
جیمین:برام یه قهوه بیار*سرد
سوآ:اوکی
.....................
سوآ:بیا موچی....عه چیزه ببخشید
جیمین:فک کنم باید بگی رئیس
سوآ:ببخشید....*از دفتر میره بیرون
سوآ ویو
از دفتر جیمین اومدم بیرون و رفتم سراغ کارایی که باید انجام میدادم.
*پرش زمانی به ساعت ⁸(شب)
سوآ ویو
کارام خیلی زیاد بود وخسته شده بودم...با کلی خستگی رفتم خونه که صدای عربده به گوشم رسید درو باز کردم که یه مردیو دیدم با چند نفر بنظر بادیگارد میومدن پیشش بودم...فک کنم همون مردیه که تو قمار پدرمو برد..همینطوری داشت با پدرم دعوا میکرد عصبی شدم وبدون توجه به اینکه مافیاست سرش داد زدم
سوآ:هی خفه شو عوضی
مرده:تو کدوم خری هستی
سوآ:خر......
پ سوآ:سوا بیخیال برو تو اتاقت
مرده:دخترته؟*روبه پدر سوآ
پ سوآ:..اره
مرده:هوم...شاید بتونم بجای پول ازت چیزه دیگ ای بگیرم
سوآ:م...منظورت چیه عوضی
پ سوآ:چی؟
مرده:میتونی دخترتو بجای اون پول بهم بدی*پوزخند
پ سوآ:
شرط ها:۱۲لایک،۵کامنت،۱فالوور
____________________________________________
ببینین چه ادمین خوبی دارین صبح امتحان داره هیچی نخونده ساعت ۱شب برا شما فیک میزاره بعد لایک نمیکنین
۵.۳k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.