پارت ³
پارت ³
(عشق حقیقی)
اجوشی خندید و گفت ات بیا صبح نو را اماد کن
-چشم
پرش زمانی بدون اتفاق به شب
-بلخره همه ی کارام تموم شدا
رفتم خوابیدم
(پرش زمانی به فردا)
الارمم زنگ خورد
بیدار شدم رفتم صبح هان رو اماده کنم که از پشت ته بغلم کرد .
-برووو اوننن وررر
ات چرا نمیفهمی دوست دارم
-میفهمم
یعنی تو منو دوست نداری
-بهتر بگم ی حسی خیلی کمی بهت بهت بهت دارم
واقعا (خر ذوق )
-اره حالا ولم کن
باشه
میزو چیدم
"صبح بخیر ات
-صبح شماهم بخیر اقا
"ات بیا توهم صبحونه بخور
-نه مرسی من گرسنم نیست
"باشه ولی دیگه نیازی نیست کار کنی
-چرا یعنی اخراجم
"نعه عزیزم تو و جونگکوک عوضویی از این خوانوادی هستید
-ولی
"رو حرف بزرگتر حرفی نباشه
امشب مهمونی داریم که زوج ها باید باشن ج نگکوک لیسا باهمن شما دوتا هم باید باهم باشید
-چشم
چشم
(پرش زمانی به روز مهمونی )
ویو ات
لباسمو پوشیدم(ورق بزنید اونجا استایل ات رو میبینید)
و ی ارایش کوچولو کردم و ی عطر شیرینی زدم
رفتم پایین ته یک کت شلوار کامل مشکی پوشید بود
من ته داخل ی ماشین بودیم
و لیسا کوکی داخل ی ماشین دیگه بود
بعد از ۲۰مینی رسیدیم
ته درو باز کرد وارد مهمونی شدیم همه نگاهاشون رو ما بود رفتیم یجا نشستیم که دوست ته امد
&سلام رفیق قدیمی
سلام خوبی
&خوبم بیا بریم پیش نامزدم و بقیه بچه ها
-باشه
ته رفتش همه داشتن میرقصیدت صحبت میکردن .
که دوستشویم گرفت و رفتم دستشوی
وقتی داشتم بر میگشتم ی پسر دستمو گرفت
داخل حالت ادیه نبود منم داشتم سعی میکردم دستمو جدا کنم ولی منو به زور برد داخل یکی ار اتاقا
اتاق جایی بود که کسی نبود میخواست لباسمو در کنه که
.......
ادامه دارد
شرط :۲۰لایک ❤
کامنت :۵تا 💫
(عشق حقیقی)
اجوشی خندید و گفت ات بیا صبح نو را اماد کن
-چشم
پرش زمانی بدون اتفاق به شب
-بلخره همه ی کارام تموم شدا
رفتم خوابیدم
(پرش زمانی به فردا)
الارمم زنگ خورد
بیدار شدم رفتم صبح هان رو اماده کنم که از پشت ته بغلم کرد .
-برووو اوننن وررر
ات چرا نمیفهمی دوست دارم
-میفهمم
یعنی تو منو دوست نداری
-بهتر بگم ی حسی خیلی کمی بهت بهت بهت دارم
واقعا (خر ذوق )
-اره حالا ولم کن
باشه
میزو چیدم
"صبح بخیر ات
-صبح شماهم بخیر اقا
"ات بیا توهم صبحونه بخور
-نه مرسی من گرسنم نیست
"باشه ولی دیگه نیازی نیست کار کنی
-چرا یعنی اخراجم
"نعه عزیزم تو و جونگکوک عوضویی از این خوانوادی هستید
-ولی
"رو حرف بزرگتر حرفی نباشه
امشب مهمونی داریم که زوج ها باید باشن ج نگکوک لیسا باهمن شما دوتا هم باید باهم باشید
-چشم
چشم
(پرش زمانی به روز مهمونی )
ویو ات
لباسمو پوشیدم(ورق بزنید اونجا استایل ات رو میبینید)
و ی ارایش کوچولو کردم و ی عطر شیرینی زدم
رفتم پایین ته یک کت شلوار کامل مشکی پوشید بود
من ته داخل ی ماشین بودیم
و لیسا کوکی داخل ی ماشین دیگه بود
بعد از ۲۰مینی رسیدیم
ته درو باز کرد وارد مهمونی شدیم همه نگاهاشون رو ما بود رفتیم یجا نشستیم که دوست ته امد
&سلام رفیق قدیمی
سلام خوبی
&خوبم بیا بریم پیش نامزدم و بقیه بچه ها
-باشه
ته رفتش همه داشتن میرقصیدت صحبت میکردن .
که دوستشویم گرفت و رفتم دستشوی
وقتی داشتم بر میگشتم ی پسر دستمو گرفت
داخل حالت ادیه نبود منم داشتم سعی میکردم دستمو جدا کنم ولی منو به زور برد داخل یکی ار اتاقا
اتاق جایی بود که کسی نبود میخواست لباسمو در کنه که
.......
ادامه دارد
شرط :۲۰لایک ❤
کامنت :۵تا 💫
۷۸۱
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.