پارت ۷
لیندا: شوماها با خود ارتا مشکل دارین؟!
لیندا: مگه چی کار کرده
مردی که ماسک زده بود : من یک دختر درم.. که اون دخترم از ارتا خوشش میومد رفت بهش اعتراف کنه وقتی اعتراف کرد ارتا ردش کرد
بعد از اون موقع دخترم رو هنوز پیدا نکردم..
و الان گرفتمت که برام کاری انجام بدی
لیندا : چه کاری؟!
مردی با ماسک: میخوام بری ارتا رو بکشی..
لیندا : ببین… من چنین آدمی نیسم..منو توی بحث های جنایی و قتل نیارین
لیندا: من زیر پام یک مورچه رو له نمیکنم میخوای بری برات ارتا رو بکشم؟!
مردی با ماسک : پس تو هم همینجا بمون … تا انقد بزنیمت حالت جا بیاد
نیکا به ارتا پیام داد: سلام خوبی..
نیکا: امروز قرار بود لیندا بیاد خونمون چند ساعته نیومده..
نیکا: گفتم شاید خونه شوما باشه؟! اکه اونجاس بهش بگو جواب تلفنم رو بده
ارتا: سلام.. مرسی خوبم
ارتا: نه اینجا نیس..
نیکا: ای وایی نکنه بلایی سرش اومده هیچوقت اینجوری نمیکنه
ارتا : شاید رفته دانشگاه درس بخونه
نیکا : ارتا من یک کاری برام پیش اومده نمیتونم برم دانشگاه ببین اگه دانشگاه هست بهش بگو یک زنگ به نیکا بزنه
ارتا: الان میرم..
ارتا رفت به دانشگاه…
بارون شدیدی میومد
ارتا کاملا خیس شده بود رفت تمام کلاس هارو گشت اما خبری از لیندا نبود
ارتا بلند داد زد: لینداااا کجایی؟!
دید کسی نیس که جوابشو بده
ارتا نگران شده بود هر چقد هم زنگ میزد میگفت : مشترک مورد نظر خاموش میباشد
یکبار دیگ زنگ زد دیگ یکی ور داشت و قطع کرد
ارتا رفت زود بهش پیام بده
ارتا: سلام لیندا خوبی؟؟
کجایی؟
ناگهان عکس لیندا رو فرستادن که دستو پاهاش رو بسته بودن
ارتا : وایی.. میدونم اینا کین..
و پایین عکس هم نوشت : آدرس رو میفرستم فقط اگه لیندا رو زنده میخوای تنها بیا ..
و پایین این پیام هم آدرس رو فرستاد
ارتا زود رفت خونه سویچ ماشین رو برداشت و بدو بدو به طرف ماشین رف
لیندا گفت: ازتون خواهش میکنم کاری با ارتا نداشته باشین
مرده با ماسک : تو خفه شو
لیندا : مرتیکه تو گوهمیخوری اینجوری با من صحبت کنی..
مرده با ماسک اعصبانی شد و با یک چوب بلند زد توی سر لیندا
لیندا مغزش سود میکشید و بیهوش شد
ارتا از اونور با سرعت ۱۲۰ داشت میومد
مایل به پارت ۸ ؟!
لیندا: مگه چی کار کرده
مردی که ماسک زده بود : من یک دختر درم.. که اون دخترم از ارتا خوشش میومد رفت بهش اعتراف کنه وقتی اعتراف کرد ارتا ردش کرد
بعد از اون موقع دخترم رو هنوز پیدا نکردم..
و الان گرفتمت که برام کاری انجام بدی
لیندا : چه کاری؟!
مردی با ماسک: میخوام بری ارتا رو بکشی..
لیندا : ببین… من چنین آدمی نیسم..منو توی بحث های جنایی و قتل نیارین
لیندا: من زیر پام یک مورچه رو له نمیکنم میخوای بری برات ارتا رو بکشم؟!
مردی با ماسک : پس تو هم همینجا بمون … تا انقد بزنیمت حالت جا بیاد
نیکا به ارتا پیام داد: سلام خوبی..
نیکا: امروز قرار بود لیندا بیاد خونمون چند ساعته نیومده..
نیکا: گفتم شاید خونه شوما باشه؟! اکه اونجاس بهش بگو جواب تلفنم رو بده
ارتا: سلام.. مرسی خوبم
ارتا: نه اینجا نیس..
نیکا: ای وایی نکنه بلایی سرش اومده هیچوقت اینجوری نمیکنه
ارتا : شاید رفته دانشگاه درس بخونه
نیکا : ارتا من یک کاری برام پیش اومده نمیتونم برم دانشگاه ببین اگه دانشگاه هست بهش بگو یک زنگ به نیکا بزنه
ارتا: الان میرم..
ارتا رفت به دانشگاه…
بارون شدیدی میومد
ارتا کاملا خیس شده بود رفت تمام کلاس هارو گشت اما خبری از لیندا نبود
ارتا بلند داد زد: لینداااا کجایی؟!
دید کسی نیس که جوابشو بده
ارتا نگران شده بود هر چقد هم زنگ میزد میگفت : مشترک مورد نظر خاموش میباشد
یکبار دیگ زنگ زد دیگ یکی ور داشت و قطع کرد
ارتا رفت زود بهش پیام بده
ارتا: سلام لیندا خوبی؟؟
کجایی؟
ناگهان عکس لیندا رو فرستادن که دستو پاهاش رو بسته بودن
ارتا : وایی.. میدونم اینا کین..
و پایین عکس هم نوشت : آدرس رو میفرستم فقط اگه لیندا رو زنده میخوای تنها بیا ..
و پایین این پیام هم آدرس رو فرستاد
ارتا زود رفت خونه سویچ ماشین رو برداشت و بدو بدو به طرف ماشین رف
لیندا گفت: ازتون خواهش میکنم کاری با ارتا نداشته باشین
مرده با ماسک : تو خفه شو
لیندا : مرتیکه تو گوهمیخوری اینجوری با من صحبت کنی..
مرده با ماسک اعصبانی شد و با یک چوب بلند زد توی سر لیندا
لیندا مغزش سود میکشید و بیهوش شد
ارتا از اونور با سرعت ۱۲۰ داشت میومد
مایل به پارت ۸ ؟!
۲.۵k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.