فیک جونگ کوک
)part1(
وقتی از زندان فراریش میدی
ویو ا.ت
نشسته بودم و داشتم به هفته پیش و کاری که کرده بودم فکر میکردم که با دیدن ساعت مثل جت بلند شدم [ساعت 6:45 p.m]
ا.ت:وقتشه
بلند شدم و رفتم و مثل همیشه یه پیراهن مشکی و شلوار پارچه ای مشکی و همراه کت پوشیدم .
به سمت ماشین رفتم و نشستم و حرکت کردم به سمت نیروگاه .
۳۰ مین بعد وارد شدم و نقاب زدم .به سمت اتاق ۴۵۶ رفتم به اونجا که رسیدم در زدم و بعد وارد شدم
؟:خوش اومدی تانا(لقبش)
ا.ت:مرسی (سرد میکه و میشینه روی صندلی رو به روش) باید چیکار کنم ؟
؟:توی زندان تاریک باید بری و ینفر به اسم جئون جونگ کوک رو بیاری واسم
ا.ت:همون زندان توی جزیره که هیچکس اجازه ورود بهش رو نداره؟
؟:درسته.سه روز وقت داری
ا.ت:اوکی، من کارمو انجام میدم ولی باید هماهنگ شی باهاش
؟:هستم ، زمانت از الان شروع میشه
ویو ا.ت
از اون منطقه بیرون زدم و سوار ماشین شدم و خودم رو به فرودگاه رسوندم که یه SMS روی گوشیم اومد.بازش کردم مشخصات هواپیما و اون پسره رو فرستاد .گوشیمو خاموش کردم و ماشین رو گوشه ای از جنگل کنار فرودگاه پارک کردم. وارد فرودگاه شدم و بعد از اوکی کردن کار ها به سمت هواپیما رفتم و روی یکی از صندلی ها نشستم .تصمیم گرفتم یکم درمورد اون جئون تحقیق کنم پس لب تاپ کنار صندلیو برداشتماولاونوهککردمچوناگرمیفهمیددارمتحقیقمیکنمدردسر میشد برام.وقتیتحقیقروتمومکردملبتابرو
رویصندلیگذاشتم وبهشفکرکردمحدسمدرستبودخودشه.باصدایخلبانفهمیدمکهرسیدیمازهواپیماپیادهشدم.چونزندانیکمدوربودیهموتورازاونحاخریدموبهسمتزندانحرکتکردموقتیواردشدمبهسمتاتاقمدیریتزندانرفتم.
÷شما؟ _ دیانامامورمخفیپلیسلسآنجلس.
÷متوجهشدمبرایچهکاریبهاینحااومدید._منوظیفهدارمکارهاونظارتیکهرویافرادانجاممیشهروبرسیکنم
÷میتونمکارتتونوببینم؟[کارتودرمیارهونشونمیده و مردکارتروبااستفادهازدستگاهآنالیزمیکنهوبعدازبرییبها.تمیده] ÷خیلیخبخانمدیاتالطفاازاینطرف
۴ساعتبعد
اونمردهمهچیزروبهمنشوندادوفهمیدمکجاهادوربینولیزرهست.بعدازانجاماینکارهاتویدفترشرفتیموروبهشگفتم:ازهمکاریتونممنونممنگزارشاتروبرایسازمانمیبرمخدانگهدار. ÷خواهشمیکنمانجاموظیفستخداحافظ
<ازاونجااومدمبیرونوتصمیمگرفتمامشبازاونجاببرمشبیرون ولی تا اون موقعهبایداستراحتکنم >
چطور بود؟ لایک ؟ کامنت؟
وقتی از زندان فراریش میدی
ویو ا.ت
نشسته بودم و داشتم به هفته پیش و کاری که کرده بودم فکر میکردم که با دیدن ساعت مثل جت بلند شدم [ساعت 6:45 p.m]
ا.ت:وقتشه
بلند شدم و رفتم و مثل همیشه یه پیراهن مشکی و شلوار پارچه ای مشکی و همراه کت پوشیدم .
به سمت ماشین رفتم و نشستم و حرکت کردم به سمت نیروگاه .
۳۰ مین بعد وارد شدم و نقاب زدم .به سمت اتاق ۴۵۶ رفتم به اونجا که رسیدم در زدم و بعد وارد شدم
؟:خوش اومدی تانا(لقبش)
ا.ت:مرسی (سرد میکه و میشینه روی صندلی رو به روش) باید چیکار کنم ؟
؟:توی زندان تاریک باید بری و ینفر به اسم جئون جونگ کوک رو بیاری واسم
ا.ت:همون زندان توی جزیره که هیچکس اجازه ورود بهش رو نداره؟
؟:درسته.سه روز وقت داری
ا.ت:اوکی، من کارمو انجام میدم ولی باید هماهنگ شی باهاش
؟:هستم ، زمانت از الان شروع میشه
ویو ا.ت
از اون منطقه بیرون زدم و سوار ماشین شدم و خودم رو به فرودگاه رسوندم که یه SMS روی گوشیم اومد.بازش کردم مشخصات هواپیما و اون پسره رو فرستاد .گوشیمو خاموش کردم و ماشین رو گوشه ای از جنگل کنار فرودگاه پارک کردم. وارد فرودگاه شدم و بعد از اوکی کردن کار ها به سمت هواپیما رفتم و روی یکی از صندلی ها نشستم .تصمیم گرفتم یکم درمورد اون جئون تحقیق کنم پس لب تاپ کنار صندلیو برداشتماولاونوهککردمچوناگرمیفهمیددارمتحقیقمیکنمدردسر میشد برام.وقتیتحقیقروتمومکردملبتابرو
رویصندلیگذاشتم وبهشفکرکردمحدسمدرستبودخودشه.باصدایخلبانفهمیدمکهرسیدیمازهواپیماپیادهشدم.چونزندانیکمدوربودیهموتورازاونحاخریدموبهسمتزندانحرکتکردموقتیواردشدمبهسمتاتاقمدیریتزندانرفتم.
÷شما؟ _ دیانامامورمخفیپلیسلسآنجلس.
÷متوجهشدمبرایچهکاریبهاینحااومدید._منوظیفهدارمکارهاونظارتیکهرویافرادانجاممیشهروبرسیکنم
÷میتونمکارتتونوببینم؟[کارتودرمیارهونشونمیده و مردکارتروبااستفادهازدستگاهآنالیزمیکنهوبعدازبرییبها.تمیده] ÷خیلیخبخانمدیاتالطفاازاینطرف
۴ساعتبعد
اونمردهمهچیزروبهمنشوندادوفهمیدمکجاهادوربینولیزرهست.بعدازانجاماینکارهاتویدفترشرفتیموروبهشگفتم:ازهمکاریتونممنونممنگزارشاتروبرایسازمانمیبرمخدانگهدار. ÷خواهشمیکنمانجاموظیفستخداحافظ
<ازاونجااومدمبیرونوتصمیمگرفتمامشبازاونجاببرمشبیرون ولی تا اون موقعهبایداستراحتکنم >
چطور بود؟ لایک ؟ کامنت؟
۳.۵k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.