مدرسه جاسوسی
مدرسه جاسوسی
part ⁹
جیا بلخره از نقشت خبر دار میشم صبر کن جیا رفت سمت یه مجسمه و دوبار بهش ضربه زد بعد مجسمه کنار رفت و یه راه پله باز شد جیا رفت تو تا در داشت بسته میشد جونگکوک یه چیزی رو سمتش پرت کرد و یکم در باز موند بعد تهیونگم درو بلندش کرد و وارد شدیم یه اسانسور قدیمی اونجا بود سوارش شدیم یکم تنگ بود ایزول که تو بغل تهیونگ بودم منم که ۳ متر با جونگکوک فاصله داشتم اسانسور رفت طبقه پایین تر که جیا رو دیدیم که داشت به یه چیزی با دقت نگاه میکرد ایزول دوربینشو در اورد و نگاه کرد
ایزول:یه بمبههه
تهیونگ:ببینم...راست میگه چقدرم زیاده
هانول:یعنی داره میکار میکنه
سریع گوشیمو دراوردم تا فیلم بگیرم دوربین گوشیرو گذاشتم رو دوربین ایزول که دید بهتر بشه داشتم فیلم میگرفتم که یهو دوربین ایزول افتاد زمین و چون اونجا خالی بود صدا پخش میشد یهو جیا برگشت و سریع اسلحشو در اورد
جیا:کی اونجاست سریع بیا بیرون(داد)
ایزول :چلمنگ وایسین ببینم اون که دیگه جاسوس نیست چرا اصلحه داره
جونگکوک:غیر قانونیه
هانول:من میرم بیرون شما هم فرار کنین
جونگکوک:دیوونه شدی حتما میخوای بمیری
هانول:چیزی نمیشه ۱.۲.۳
اروم اومدم بیرون و گفتم
هانول:منم جیا داری چیکار میکنی
جیا :به تو چه اصلا تو اینجارو از کجا پیدا کردی تعقیبم کردی؟
هانول:اره
جیا:نکنه میخوای بمیری
هانول:نه
جینا:دیوونه...هی هی اونا کی بودنتن(داد)
بقیه فرار کردن و رفتن
هانول:جیا بگو نقشت چیه؟(اسلحشو در اورد)
منم اسلحه داشتم ولی اگه جونگکوک میدونست ازم میگرفتش
جیا:تو هنوز یه روزم از دوره کار اموزیت نگذشته بود
هانول:ولی از قبل بلد بودم پس....
جیا:باشه بابا حالا وقتشه بمیری
هانول:میدونی هر کی یادش نباشه من یادمه تو اصلا تیراندازی بلد نبودی
جیا:میبینی
هانول:خب بزن
جیا: شلیک کرد اما به دیوار خرد
هانول:هه
جیا:باشه باشه الان چی میخوای
هانول:بگو نقشت چیه؟
جیا:هیچی(داد)
جیا حواسش نبود که یهو دستش رفت روماشه و شلیک کرد تیر خورد به یکی از دیواره اما به ستون اصلی اونجاهم که قدیمی بود یهو همجا لرزید
هانول:چیکار کردی سریع فرار کننن(داد)
منو جیا باهم فرار کردیم سریع میدویدیم یهو همچی ریخت ...
ویو جونگکوک
منو ایزول و تهیونگ فرار کردیم بعد چند دقیقه یهو مجسمه لرزید و ریخت
ایزول:هانوللللل(داد)
تهیونگ:وایسا نرو اونجا خطرناکه
ایزول:اما هانول اونجا مونده ممکنه مرده باشه
تهیونگ:مردم همه اونجا جمع شدن نمیتونیم بریم میشناسنمون
ایزول:اما هانول(گریه)
جونگکوک:من میرم اونجا
تهیونگ:اما....
جونگکوک:مواظبم
رفتم سمت اونجا ماسک زده بودم همه مردم جمع شده بودن
،،،:وای یعنی چیشده
،،،چرا یهو ریخت
،،،،وای خدای من
به نطرتون مظنون اصلی کیه؟
part ⁹
جیا بلخره از نقشت خبر دار میشم صبر کن جیا رفت سمت یه مجسمه و دوبار بهش ضربه زد بعد مجسمه کنار رفت و یه راه پله باز شد جیا رفت تو تا در داشت بسته میشد جونگکوک یه چیزی رو سمتش پرت کرد و یکم در باز موند بعد تهیونگم درو بلندش کرد و وارد شدیم یه اسانسور قدیمی اونجا بود سوارش شدیم یکم تنگ بود ایزول که تو بغل تهیونگ بودم منم که ۳ متر با جونگکوک فاصله داشتم اسانسور رفت طبقه پایین تر که جیا رو دیدیم که داشت به یه چیزی با دقت نگاه میکرد ایزول دوربینشو در اورد و نگاه کرد
ایزول:یه بمبههه
تهیونگ:ببینم...راست میگه چقدرم زیاده
هانول:یعنی داره میکار میکنه
سریع گوشیمو دراوردم تا فیلم بگیرم دوربین گوشیرو گذاشتم رو دوربین ایزول که دید بهتر بشه داشتم فیلم میگرفتم که یهو دوربین ایزول افتاد زمین و چون اونجا خالی بود صدا پخش میشد یهو جیا برگشت و سریع اسلحشو در اورد
جیا:کی اونجاست سریع بیا بیرون(داد)
ایزول :چلمنگ وایسین ببینم اون که دیگه جاسوس نیست چرا اصلحه داره
جونگکوک:غیر قانونیه
هانول:من میرم بیرون شما هم فرار کنین
جونگکوک:دیوونه شدی حتما میخوای بمیری
هانول:چیزی نمیشه ۱.۲.۳
اروم اومدم بیرون و گفتم
هانول:منم جیا داری چیکار میکنی
جیا :به تو چه اصلا تو اینجارو از کجا پیدا کردی تعقیبم کردی؟
هانول:اره
جیا:نکنه میخوای بمیری
هانول:نه
جینا:دیوونه...هی هی اونا کی بودنتن(داد)
بقیه فرار کردن و رفتن
هانول:جیا بگو نقشت چیه؟(اسلحشو در اورد)
منم اسلحه داشتم ولی اگه جونگکوک میدونست ازم میگرفتش
جیا:تو هنوز یه روزم از دوره کار اموزیت نگذشته بود
هانول:ولی از قبل بلد بودم پس....
جیا:باشه بابا حالا وقتشه بمیری
هانول:میدونی هر کی یادش نباشه من یادمه تو اصلا تیراندازی بلد نبودی
جیا:میبینی
هانول:خب بزن
جیا: شلیک کرد اما به دیوار خرد
هانول:هه
جیا:باشه باشه الان چی میخوای
هانول:بگو نقشت چیه؟
جیا:هیچی(داد)
جیا حواسش نبود که یهو دستش رفت روماشه و شلیک کرد تیر خورد به یکی از دیواره اما به ستون اصلی اونجاهم که قدیمی بود یهو همجا لرزید
هانول:چیکار کردی سریع فرار کننن(داد)
منو جیا باهم فرار کردیم سریع میدویدیم یهو همچی ریخت ...
ویو جونگکوک
منو ایزول و تهیونگ فرار کردیم بعد چند دقیقه یهو مجسمه لرزید و ریخت
ایزول:هانوللللل(داد)
تهیونگ:وایسا نرو اونجا خطرناکه
ایزول:اما هانول اونجا مونده ممکنه مرده باشه
تهیونگ:مردم همه اونجا جمع شدن نمیتونیم بریم میشناسنمون
ایزول:اما هانول(گریه)
جونگکوک:من میرم اونجا
تهیونگ:اما....
جونگکوک:مواظبم
رفتم سمت اونجا ماسک زده بودم همه مردم جمع شده بودن
،،،:وای یعنی چیشده
،،،چرا یهو ریخت
،،،،وای خدای من
به نطرتون مظنون اصلی کیه؟
۵.۵k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.