رز
رز
من : ای بابا آرتا رستا چه ربطی به من داره آخه؟
آرتا : اصلا از اول نباید میزاشتم بیای تو این کار
من : عهههه چه ربطی داره
آرتا : همین که گفتم
سویشرتم و برداشتم و پوشیدم و گفتم : به ذره سر عقل بیا
بعدا صحبت کنیم
و بدون توجه به چهره عصبیش رفتم بیرون و در و بستم
والا آقا از صبح تا حالا هی میگه خطر داره خطرناکه
تو استعفا بده فلان و بیسار
رفتم تو باغ و شروع کردم قدم زدن
اصلا اعصابم خورد شد
یه ۵ دقیقه ای بود تو باغ بودم که صدای خرش خرش شنیدم
سریع گوش به زنگ شدم و برگشتم طرف صدا
ولی هیچی نبود
لعنتی
سریع دکمه گردنبندم و فشار دادم تا فیلم ظبط کنه
جلوتر رفتم که یهو یکی گرفتم و یکی دیگه پارچه مشکی
سرم کرد
بلند جیغ زدم و داد زدم ولی فایده نداشت
سریع گردنبندم کندم و پرت کردم کنار درخت کاج
صدای یه زنی اومد که گفت : خفش کن
و سوزنی که وارد بازوم شد و دیگه هیچی نفهمیدم
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
چشمامو باز کردم
آخ سرم
وای دستم
اصلا همه جام
چرا نمیتونستم جایی رو ببینم
دست و پام بسته بود
به صندلی بسته بودنمو چشمامم بسته بودن
بلند داد زدم : اهاااای کسی اینجا هست
یهو صدای یه مرد اومد که گفت : چته شلنگ و تخته راه انداختی
من : ولم کن برم
مرده : خفه شو خانم الان میاد تصمیم میگیره
چند دقیقه بعد صدای قدمای کفش پاشنه بلندی اومد و دوباره صدای همون زن : خب تعریف کن خانم رز....او او تصحیح میکنم جاسوس باحالمون رز
سنکوپ کردم
چی گفت
میدونه؟
نه نه بچه ها .....لو رفتیم
من : چی میگی رز کیه احمق؟
زن : اوکی باشه
و دوباره گفت : شروع کن
همون لحظه یه مشت محکمی اومد تو صورتم و همینطور مشتای بعدی و سیلی های بعدی
تا جایی که خون توف میکردم
نه نباید اینجوری بشه
نمیزارم
من : ای بابا آرتا رستا چه ربطی به من داره آخه؟
آرتا : اصلا از اول نباید میزاشتم بیای تو این کار
من : عهههه چه ربطی داره
آرتا : همین که گفتم
سویشرتم و برداشتم و پوشیدم و گفتم : به ذره سر عقل بیا
بعدا صحبت کنیم
و بدون توجه به چهره عصبیش رفتم بیرون و در و بستم
والا آقا از صبح تا حالا هی میگه خطر داره خطرناکه
تو استعفا بده فلان و بیسار
رفتم تو باغ و شروع کردم قدم زدن
اصلا اعصابم خورد شد
یه ۵ دقیقه ای بود تو باغ بودم که صدای خرش خرش شنیدم
سریع گوش به زنگ شدم و برگشتم طرف صدا
ولی هیچی نبود
لعنتی
سریع دکمه گردنبندم و فشار دادم تا فیلم ظبط کنه
جلوتر رفتم که یهو یکی گرفتم و یکی دیگه پارچه مشکی
سرم کرد
بلند جیغ زدم و داد زدم ولی فایده نداشت
سریع گردنبندم کندم و پرت کردم کنار درخت کاج
صدای یه زنی اومد که گفت : خفش کن
و سوزنی که وارد بازوم شد و دیگه هیچی نفهمیدم
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
چشمامو باز کردم
آخ سرم
وای دستم
اصلا همه جام
چرا نمیتونستم جایی رو ببینم
دست و پام بسته بود
به صندلی بسته بودنمو چشمامم بسته بودن
بلند داد زدم : اهاااای کسی اینجا هست
یهو صدای یه مرد اومد که گفت : چته شلنگ و تخته راه انداختی
من : ولم کن برم
مرده : خفه شو خانم الان میاد تصمیم میگیره
چند دقیقه بعد صدای قدمای کفش پاشنه بلندی اومد و دوباره صدای همون زن : خب تعریف کن خانم رز....او او تصحیح میکنم جاسوس باحالمون رز
سنکوپ کردم
چی گفت
میدونه؟
نه نه بچه ها .....لو رفتیم
من : چی میگی رز کیه احمق؟
زن : اوکی باشه
و دوباره گفت : شروع کن
همون لحظه یه مشت محکمی اومد تو صورتم و همینطور مشتای بعدی و سیلی های بعدی
تا جایی که خون توف میکردم
نه نباید اینجوری بشه
نمیزارم
۱.۶k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.