فیکشن، لینو، تک پارتی

وقتی آشپزخونه رو به گند مشیدی
امروز اولین ماهیه که با لینو قرار میزاشتی و تصمیم گرفتی کیک درست کنیو سورپرایز کنی
لینو این موقع کمپانی بود
و خب تو بلد بودی کیک درست کنی ولی....
دست بر قضا اشتباهی بکینگ پودش خیلی شد و تو فر انفجار رخ داد(آفرین چقدرررر حواس جمعی تو)
*لینو اومد خونه
لینو:من برگشت...
. اتیییششششش
ا.ت:اتیش نیست بابا فر به گاه رفت آه آه (سرفه هست منحرف نشین🙄)
لینو:خاک تو سرت آشپزی از سونگمین و فلیکس بد تره
ا. ت:حالا بیا کمک
لینو رفت تو آشپزخونه
لینو:برو بشین و هیچ کاری نکن، و وقتی میگم هیچ کاری منظورم دقیقا هیچ کاریه
*30 دقیقه بعد
لینو:هوف بالاخره تموم شد
ا. ت:ببخشید افتادین زحمت
لینو:اشکال نداره، حالا بیا بریم رو پشت بوم
ا. ت:چی.؟ چرا؟
لینو:،بیا بریم
رفتن رو پشت بوم و ا. ت با جیزی که دید پرید بغل لینو
ا. ت:واااای لینو خیلی قشنگعه
لینو:خوشحالم که خوشت اومده
لینو پشت بوم رو تزئین کرده بود و سوجو و کباب و منقل و... هم آورده بود تا با ا. ت شب زیبایی رو بسازه
و اون شب شب رویایی شد

The and

از بابت غلط املایی ها معذرت میخوام
لایک و فالو یادتون نره
و ممنون از حمایت هاتون❤️‍🩹