Part:12
Part:12
_
کوک:هیونگ حال ات چطوره؟
اخمی بین صورتش چین انداخت
با حالت تهاجمی سر تا پای کوک رو آنالیز کرد و با اکراه گفت
یونگی:اولا قشنگ کراواتت رو ببند
دوم لباست رو بکن زیر شلوارت
سوم جوری رفتار نکن انگار نمیدونم تو براش قلدری نمیکردی حساب تو جداست بعدا تسفیه حساب میکنیم!
کوک همونجور که تو شک حرف های یونگی مونده بود
یونگی با قدم های بلند مسافت راهروی مدرسه رو طی کرد...
"بیمارستان"
با قدم های تند کل مسافت راهرو رو چک میکرد...تنها چیزی که میدونست پرستار های پی در پی بودن که برای تزریق آرام بخش به اتاق میرفتن و مداوم حرف"وضعیتش قابته و هیچ تغییری،نکرده "رو میشنید
حس ترس بهش رخنه کرده بود
مداوم کنج لبش رو میکند
بطری شیرموزش رو چند بار تکون داد و چند قلوب ازش خورد...
با دیدن یونگی که اومده سریع بلند شد
کوک:ه...هیو
منتظر،ادامه حرفی نموند و مشتی نثار صورت مخملی کوک کرد
یونگی:تو حقی نداری،اینجا بمونی گمشو
اینبار این کوک بود که داشت طعم کتک رو میچشید..پس حس دختر تو این مدت این بوده؟
توت فرنگی هام پارت جدید🍓
_
کوک:هیونگ حال ات چطوره؟
اخمی بین صورتش چین انداخت
با حالت تهاجمی سر تا پای کوک رو آنالیز کرد و با اکراه گفت
یونگی:اولا قشنگ کراواتت رو ببند
دوم لباست رو بکن زیر شلوارت
سوم جوری رفتار نکن انگار نمیدونم تو براش قلدری نمیکردی حساب تو جداست بعدا تسفیه حساب میکنیم!
کوک همونجور که تو شک حرف های یونگی مونده بود
یونگی با قدم های بلند مسافت راهروی مدرسه رو طی کرد...
"بیمارستان"
با قدم های تند کل مسافت راهرو رو چک میکرد...تنها چیزی که میدونست پرستار های پی در پی بودن که برای تزریق آرام بخش به اتاق میرفتن و مداوم حرف"وضعیتش قابته و هیچ تغییری،نکرده "رو میشنید
حس ترس بهش رخنه کرده بود
مداوم کنج لبش رو میکند
بطری شیرموزش رو چند بار تکون داد و چند قلوب ازش خورد...
با دیدن یونگی که اومده سریع بلند شد
کوک:ه...هیو
منتظر،ادامه حرفی نموند و مشتی نثار صورت مخملی کوک کرد
یونگی:تو حقی نداری،اینجا بمونی گمشو
اینبار این کوک بود که داشت طعم کتک رو میچشید..پس حس دختر تو این مدت این بوده؟
توت فرنگی هام پارت جدید🍓
۹.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.