(وقتی عضو نهمی و جیسونگ ..)
(وقتی عضو نهمی و جیسونگ..)
دراتاق به صدا دراومد ا.ت همینطور که گریه میکرد رفت درو باز کرد اشکاش رو پاک کرد
-بله
چان:بیا میخوایم لایو بریم
-من نمیام دوباره حوصله هیت گرفتن ندارم
+خب ولش کنین نمیاد که نمیاد بیاید بریم
جونگین:هان دودیقه بمون
_بچه ها حق با هانه برین من نمیام
چان:باشه ما زیاد اصرار نمیکنیم
ورفتن بیرون
گوشیتو برداشتی و لایو پسرا رو نگاه کردی
مینهو:عه بچه ها ا.ت اومده تو لایو
تو که داشتی از پشت گوشی نگاهشون میکردی چیزی تایپ کردی
دلم میخواد پیشتون باشم
چان:عه ما این همه بهش گفتیم بیا که
گوشیتو خاموش کردی و پتو رو روی خودت کشیدی
(چند روز بعد)
داشتی با گوشی پیانو میزدی بچه که داشتن تمرین میکردن با شنیدن صدای پیانوت به اتاقی که توش بودی اومدن نگاهی بهشون انداختی
_هان نیومد نه
چان:چرا اتفاقا اومده
به پیانو زدنت با گوشی ادامه دادی
کارت که تموم شد خواستی صفحه گوشی رو خاموش کنی که مینهو دید
مینهو:عه بچه ها بک گراندش هانه
_چی؟نه داره دروغ میگه
مینهو:اگه من دروغ میگم نشون بده
_نمیخوام
سرگوشی دعواتون شد و مینهو به زور گوشی رو از دستت گرفت
مینهو:اینا نگفتم...گوشیتو باز کن
_برای اینکه بهت بفهمونم هان نیست باز میکنم
مینهو:اینا نگا همه چیش هانه
وای کلی گیف از هان هم داره
چان:ا.ت یه چیز میپرسم صادقانه جواب بده
_بپرس
چان:ا.ت تو عاشق هانی
اخه باهاش هم اتاقی هم هستی
واینم از وضعیت گوشیت
اره عاشقشی
_عهههههه
چان:اره یا نه
_اره اره
+چییییی؟
ولی من نه من تا اخر عمرمم از دختری مثل تو خوشم نمیاد
_هان
نیازی نیست بگی از رفتارات با من میدونم ازم خوشت نمیاد
(یک هفته بعد)
یه هفته میگذره ولی رفتار هان بامن خوب نشده که هیچ بدتر هم شده
_پسرا من میرم بیرون
همه(به جز هان):باشه
_خداحافظ
همه:خداحافظ
اما هیچکس حتی خود ا.ت هم نمیدونست که این قراره اخرین خداحافظیش باشه
(مرکز خرید)
_وای چقدر خوشگل بودن
اما انگار این خوشحالیش برای لباسش قرار نبود زیاد طول بکشه
اره
به ا.ت ماشین زده بود
مردم:وای دختره بیچاره صبر کن به یکی از اقوامش زنگ بزنیم
اها این کیه
صبر کن داره بوق میخوره
چان:الو بله ا.ت
÷اقا ببخشید شما این خانوم رو میشناسید
چان:بله چطور مگه
÷ایشون تصادف کرده
چان:چیییی
و گوشی رو قطع کرد
چان:بچه ها
ا...ا.ت...ا.ت تصادف کرده
باید زود تر بریم
(محل تصادف ا.ت)
هان:ا.ت
تروخدا چشماتو بازکن
ببین من حرفم رو پس میگیرم(😭😭)
ا.ت خواهش میکنم قول میدم دیگه اذیتت نکنم
اصلا میدونی چیه منم عاشقتم منم دوست دارم
_اه ای
هان:ا.ت
_ها..هان..تو الان منو تو اغوشت گرفتی
می...میشه د..دستت...رو....بگیرم
هان:ا...اره
_چقدر...دستات نرمن
اگه میدونستم زود تر تصادف میکردم
میشه صورتت رو لمس کنم
هان:چرا نشه
دراتاق به صدا دراومد ا.ت همینطور که گریه میکرد رفت درو باز کرد اشکاش رو پاک کرد
-بله
چان:بیا میخوایم لایو بریم
-من نمیام دوباره حوصله هیت گرفتن ندارم
+خب ولش کنین نمیاد که نمیاد بیاید بریم
جونگین:هان دودیقه بمون
_بچه ها حق با هانه برین من نمیام
چان:باشه ما زیاد اصرار نمیکنیم
ورفتن بیرون
گوشیتو برداشتی و لایو پسرا رو نگاه کردی
مینهو:عه بچه ها ا.ت اومده تو لایو
تو که داشتی از پشت گوشی نگاهشون میکردی چیزی تایپ کردی
دلم میخواد پیشتون باشم
چان:عه ما این همه بهش گفتیم بیا که
گوشیتو خاموش کردی و پتو رو روی خودت کشیدی
(چند روز بعد)
داشتی با گوشی پیانو میزدی بچه که داشتن تمرین میکردن با شنیدن صدای پیانوت به اتاقی که توش بودی اومدن نگاهی بهشون انداختی
_هان نیومد نه
چان:چرا اتفاقا اومده
به پیانو زدنت با گوشی ادامه دادی
کارت که تموم شد خواستی صفحه گوشی رو خاموش کنی که مینهو دید
مینهو:عه بچه ها بک گراندش هانه
_چی؟نه داره دروغ میگه
مینهو:اگه من دروغ میگم نشون بده
_نمیخوام
سرگوشی دعواتون شد و مینهو به زور گوشی رو از دستت گرفت
مینهو:اینا نگفتم...گوشیتو باز کن
_برای اینکه بهت بفهمونم هان نیست باز میکنم
مینهو:اینا نگا همه چیش هانه
وای کلی گیف از هان هم داره
چان:ا.ت یه چیز میپرسم صادقانه جواب بده
_بپرس
چان:ا.ت تو عاشق هانی
اخه باهاش هم اتاقی هم هستی
واینم از وضعیت گوشیت
اره عاشقشی
_عهههههه
چان:اره یا نه
_اره اره
+چییییی؟
ولی من نه من تا اخر عمرمم از دختری مثل تو خوشم نمیاد
_هان
نیازی نیست بگی از رفتارات با من میدونم ازم خوشت نمیاد
(یک هفته بعد)
یه هفته میگذره ولی رفتار هان بامن خوب نشده که هیچ بدتر هم شده
_پسرا من میرم بیرون
همه(به جز هان):باشه
_خداحافظ
همه:خداحافظ
اما هیچکس حتی خود ا.ت هم نمیدونست که این قراره اخرین خداحافظیش باشه
(مرکز خرید)
_وای چقدر خوشگل بودن
اما انگار این خوشحالیش برای لباسش قرار نبود زیاد طول بکشه
اره
به ا.ت ماشین زده بود
مردم:وای دختره بیچاره صبر کن به یکی از اقوامش زنگ بزنیم
اها این کیه
صبر کن داره بوق میخوره
چان:الو بله ا.ت
÷اقا ببخشید شما این خانوم رو میشناسید
چان:بله چطور مگه
÷ایشون تصادف کرده
چان:چیییی
و گوشی رو قطع کرد
چان:بچه ها
ا...ا.ت...ا.ت تصادف کرده
باید زود تر بریم
(محل تصادف ا.ت)
هان:ا.ت
تروخدا چشماتو بازکن
ببین من حرفم رو پس میگیرم(😭😭)
ا.ت خواهش میکنم قول میدم دیگه اذیتت نکنم
اصلا میدونی چیه منم عاشقتم منم دوست دارم
_اه ای
هان:ا.ت
_ها..هان..تو الان منو تو اغوشت گرفتی
می...میشه د..دستت...رو....بگیرم
هان:ا...اره
_چقدر...دستات نرمن
اگه میدونستم زود تر تصادف میکردم
میشه صورتت رو لمس کنم
هان:چرا نشه
۴.۸k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.