بدون تو نمیتونم. پارت13
بورام کوکو کشید پشت خونه
بورام: ددی... اگر میخوای عشقت چیزیش نشه منو مال خودت کن تا مال هم شیم
کوک: خفه شووو
بورام: اووو... ددیی... نالاعتم کلدی(خنده شیطانی) میدونی که دارن عشقتو میزنن دیگه؟
کوک: ولشش کننن
بورام: ولش میکنم ولی به یه شرط
کوک: چه شرطی؟
بورام: ات بیاد اینجا و تو منو ببوسی و ببینه
کوک: خفهه شوو هر. زه
بورام: بچه ها چاقو دارناا...
کوک: نهههههه
بورام: کاری که میگمو بکن ددیی
کوک: با... باشه فقط بهش اسیب نزنن
بورام: اگر مال من شی هیچیش نمیشه عشقم
کوک: عصبیی
بورام با یه بشکن گفت که اتو بیارن پشت خونه
ات بدنش پر خون شده بود انقدر زده بودنش پس همه گرفته بودنش که نیوفته
اوردنش پشت خونه
بورام: اوو... اتت... دیدی مال منه؟
ات:(بغض)
کوک: اتتت بخاطر خودتهه نفسممم
بورام لبشو به لب کوک چسبوند و کوک مجبور شد همراهیش کنه
ات: جیغغ و گریه و سیاهی
همه جیغ و داد میزدن چون تپش قلب ات خیلی کم بود و نبضش داشت قطع میشد
کوک بزور از بورام جدا شد و رفت سمت ات که همه دورش جمع بودن
همه: اقای جئون چرا اینکارو کردین... اقای جئون شما کشتینش.... اقای جئون واقعا متاسفم...
امبولانس اومد و بردنش بیمارستان ولی کوک مجبور شد نره:)
بعد شش ساعت ات بهوش اومد... یه پسره به اسم....
بورام: ددی... اگر میخوای عشقت چیزیش نشه منو مال خودت کن تا مال هم شیم
کوک: خفه شووو
بورام: اووو... ددیی... نالاعتم کلدی(خنده شیطانی) میدونی که دارن عشقتو میزنن دیگه؟
کوک: ولشش کننن
بورام: ولش میکنم ولی به یه شرط
کوک: چه شرطی؟
بورام: ات بیاد اینجا و تو منو ببوسی و ببینه
کوک: خفهه شوو هر. زه
بورام: بچه ها چاقو دارناا...
کوک: نهههههه
بورام: کاری که میگمو بکن ددیی
کوک: با... باشه فقط بهش اسیب نزنن
بورام: اگر مال من شی هیچیش نمیشه عشقم
کوک: عصبیی
بورام با یه بشکن گفت که اتو بیارن پشت خونه
ات بدنش پر خون شده بود انقدر زده بودنش پس همه گرفته بودنش که نیوفته
اوردنش پشت خونه
بورام: اوو... اتت... دیدی مال منه؟
ات:(بغض)
کوک: اتتت بخاطر خودتهه نفسممم
بورام لبشو به لب کوک چسبوند و کوک مجبور شد همراهیش کنه
ات: جیغغ و گریه و سیاهی
همه جیغ و داد میزدن چون تپش قلب ات خیلی کم بود و نبضش داشت قطع میشد
کوک بزور از بورام جدا شد و رفت سمت ات که همه دورش جمع بودن
همه: اقای جئون چرا اینکارو کردین... اقای جئون شما کشتینش.... اقای جئون واقعا متاسفم...
امبولانس اومد و بردنش بیمارستان ولی کوک مجبور شد نره:)
بعد شش ساعت ات بهوش اومد... یه پسره به اسم....
۵.۰k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.