فصل²پارت²¹
رفتم داخل کافه که کوک منو دید و رفتم روبه روش نشستم و خب دوتا قهوه سفارش داد
کوک: خب ات مطمعنی؟
ات: چند بار میپرسی... اره مطمعنم... زود تر قهوه هامون رو بخوریم بریم من امروز سرم شلوغه
کوک: چشم ملکه(مسخره کرد)
ات: چقدر نمکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (بازم من)
ات و کوک به سمت ماشین رفتن که ات با کوک رفت و خب چون تا خونه جنگلی ⁴⁰: ¹ راه بود ات تو ماشین خوابید تا برسن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(کوک ویو)
چقدر قشنگ خوابیده خدایا دلم میخواد... عه بسه این حرفا چیه یعنی چی اوف اره عاشق شدمممممم
بسه بهتره بیدارش کنم
کوک: ات...ات بیدار شو رسیدیم ات
ات: ..........
کوک: این خوابه بهتره خودم ببرمش
از ماشین پیاده شدم و در سمت ات رو باز کردم و بغلش کردم و رفتم سمت خونه
زنگ در رو زدم که اجوما در رو باز کرد
اجوما: پسرم خوش اومدی
کوک: مرسی میگم اتاق من حاضره
اجوما: اره پسرم... میگم این همون دختره هست که میگفتی؟
کوک: اره من دیگه ببرمش تو اتاق خودم
•
•
•
ات رو بردم تو اتاقم و گذاشتمش روی تخت که بخوابه خودمم رفتم سمت سالن پذیرایی که به اجوما گفتم برام غذا بیاره
بعد از اینکه غذا رو خوردم رفتم سمت اتاق خواب که ات رو بیدار کنم
•
•
•
رفتم داخل اتاق که ات رو صدا بزنم
کوک: ات بیدار شو ات ات ات ات
ات: چی شده؟ کی زنده کی مرده من کی ام
شما؟
کوک:(میخنده) نفس بگیرم رسیدیم خونه اومدم بیدارت کنم بیدار نشدی برای همین بغلت کردم و اوردمت تو اتاق
الانم بیدار شو یه چیزی بخور بعد بریم سراغ همونی که زود تر باید میرفتیم....
ات: اوکی مرسی که گفتی من برم صورتمو بشورم... خب سریس کجاست
کوک: سمت چپ بغل اتاق لباسم در قهوه ای
ات: مرسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند مین بعد
•
•
•
•
•
•
•
خب دوستان من برم باشگاه بعد اومدم ادامش رو میزارمـ
این پارت بدون شرطه اما یه لایک هم کنی و کامنت بزاری بهتر میشه
فعلا
🤍🙂
کوک: خب ات مطمعنی؟
ات: چند بار میپرسی... اره مطمعنم... زود تر قهوه هامون رو بخوریم بریم من امروز سرم شلوغه
کوک: چشم ملکه(مسخره کرد)
ات: چقدر نمکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (بازم من)
ات و کوک به سمت ماشین رفتن که ات با کوک رفت و خب چون تا خونه جنگلی ⁴⁰: ¹ راه بود ات تو ماشین خوابید تا برسن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(کوک ویو)
چقدر قشنگ خوابیده خدایا دلم میخواد... عه بسه این حرفا چیه یعنی چی اوف اره عاشق شدمممممم
بسه بهتره بیدارش کنم
کوک: ات...ات بیدار شو رسیدیم ات
ات: ..........
کوک: این خوابه بهتره خودم ببرمش
از ماشین پیاده شدم و در سمت ات رو باز کردم و بغلش کردم و رفتم سمت خونه
زنگ در رو زدم که اجوما در رو باز کرد
اجوما: پسرم خوش اومدی
کوک: مرسی میگم اتاق من حاضره
اجوما: اره پسرم... میگم این همون دختره هست که میگفتی؟
کوک: اره من دیگه ببرمش تو اتاق خودم
•
•
•
ات رو بردم تو اتاقم و گذاشتمش روی تخت که بخوابه خودمم رفتم سمت سالن پذیرایی که به اجوما گفتم برام غذا بیاره
بعد از اینکه غذا رو خوردم رفتم سمت اتاق خواب که ات رو بیدار کنم
•
•
•
رفتم داخل اتاق که ات رو صدا بزنم
کوک: ات بیدار شو ات ات ات ات
ات: چی شده؟ کی زنده کی مرده من کی ام
شما؟
کوک:(میخنده) نفس بگیرم رسیدیم خونه اومدم بیدارت کنم بیدار نشدی برای همین بغلت کردم و اوردمت تو اتاق
الانم بیدار شو یه چیزی بخور بعد بریم سراغ همونی که زود تر باید میرفتیم....
ات: اوکی مرسی که گفتی من برم صورتمو بشورم... خب سریس کجاست
کوک: سمت چپ بغل اتاق لباسم در قهوه ای
ات: مرسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند مین بعد
•
•
•
•
•
•
•
خب دوستان من برم باشگاه بعد اومدم ادامش رو میزارمـ
این پارت بدون شرطه اما یه لایک هم کنی و کامنت بزاری بهتر میشه
فعلا
🤍🙂
۸.۳k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.