تکپارتی درخواستی
#تکپارتی درخواستی
بومگیو
وقتی بومگیو به ات خیانت میکنه و سال ها بعد ات رو تو بار میبینه که با پسرایی که باهاش لاس میزنن میخنده
علامت ات:
علامت بومگیو:-
داستان از اینجا شروع میشه که ات و بومگیو هم کلاسی بودن. بومگیو از وقتی که ات رو دیده بود عاشقش شده بود بخاطر همین سعی میکرد همیشه باهاش تو رابطه باشه و یه روز بهش اعتراف کنه که دوستش داره خلاصه بعد چند ماه ات و بومگیو وارد رابطه ی عاشقانه شدن. ۲ سال از این رابطه میگذشت و ات و بومگیو تو یه خونه باهم زندگی میکردن
از اون جایی که تولد بومگیو بود ات میخواست سوپرایزش کنه بخاطر همین به بومگیو گفت
عشقم من امروز دیر میام خونه پس نگران نباش
- باشه عشقم مواظب خودت باش
خیلی خوش حال بودی و ذوق داشتی چون میخواستی عشقت رو سوپرایز کنی
یک کیک خوشگل گرفتی و از اون جایی که رنگ مورد علاقه ی بومگیو صورتی و سفید بود لباسی هم رنگ اینا پوشیدی
در خونه رو باز کردی کم کم داشتی وارد خونه میشدی که بومگیو رو دیدی که هم زمان داشت با دختری لب میگرفت
اشک از چشمات جاری شد و کیکی که گرفته بودی از دستت افتاد
بومگیو و دختر با صدای افتادن کیک از هم جدا شدن
- ات
هیچی نگو هر چی که بین ما دوتا بود تموم شد
و بدون هیچ حرفی از اونجا رفتی
۳ سال از این اتفاق میگذشت بومگیو از شدت فکر کردن به تو دیوونه شده بود پس تصمیم گرفت به بار بره
وقتی وارد بار شد صدای موسیقی بوی الکل همه جا رو پیچیده بود
کمی جلو تر رفت با صحنه ای که دید خیلی عصبانی شد
چند تا پسر با ات لاس میزدن و ات هم به لاس های اونا میخندید که یکی از پسرا پخش زمین شد درسته بومگیو با زدن یه مشت پسر و پخش زمین کرده بود
ات که از شدت تعجب چشماش به گشاد ترین حالت ممکن رسیده بود که ناگهان با کشیده شدن دستش از طرف بومگیو به خودش اومد بومگیو ات رو به حیاط بار برد
ات که از این کار بومگیو اعصبانی شده بود با داد گفت
ولم کننن
- ولت کنم تا بری به لاس های اون پسرای چندش بخندی؟
تو مگه ۳ سال پیش بهم خیانت نکردی؟
اون وقت من گفتم چرا داری از اون دختر چندش لب میگیری؟
میخواستی بری که بومگیو لبش رو رو لبات کوبید
بعد یه بوسه یه طولانی ازت جدا شد و گفت
- اون فقط یه اشتباه بود من الان فهمیدم که هیچ کس نمیتونه جای تو رو تو قلب من بگیره
از این حرفش متعجب شدی ولی بعد گفتی
اگه بهت یه شانس دیگه بدم پشیمونم نمیکنی؟
پوزخندی زد و گفت
- نه کیوتم من دیگه هیچ وقت تو رو ول نمیکنم
دوستت دارم اوپا
- منم دوستت دارم ات
و بعد دوباره یه بوسه ی طولانی رو شروع کردین و بقیش هم ما ربطی نداره 😑
تمام ببخشید اگه بد بود چون اولین بارمه تک پارتی مینویسم 😐❤و اینکه میدونم چرت شد پس نگو 😑
بومگیو
وقتی بومگیو به ات خیانت میکنه و سال ها بعد ات رو تو بار میبینه که با پسرایی که باهاش لاس میزنن میخنده
علامت ات:
علامت بومگیو:-
داستان از اینجا شروع میشه که ات و بومگیو هم کلاسی بودن. بومگیو از وقتی که ات رو دیده بود عاشقش شده بود بخاطر همین سعی میکرد همیشه باهاش تو رابطه باشه و یه روز بهش اعتراف کنه که دوستش داره خلاصه بعد چند ماه ات و بومگیو وارد رابطه ی عاشقانه شدن. ۲ سال از این رابطه میگذشت و ات و بومگیو تو یه خونه باهم زندگی میکردن
از اون جایی که تولد بومگیو بود ات میخواست سوپرایزش کنه بخاطر همین به بومگیو گفت
عشقم من امروز دیر میام خونه پس نگران نباش
- باشه عشقم مواظب خودت باش
خیلی خوش حال بودی و ذوق داشتی چون میخواستی عشقت رو سوپرایز کنی
یک کیک خوشگل گرفتی و از اون جایی که رنگ مورد علاقه ی بومگیو صورتی و سفید بود لباسی هم رنگ اینا پوشیدی
در خونه رو باز کردی کم کم داشتی وارد خونه میشدی که بومگیو رو دیدی که هم زمان داشت با دختری لب میگرفت
اشک از چشمات جاری شد و کیکی که گرفته بودی از دستت افتاد
بومگیو و دختر با صدای افتادن کیک از هم جدا شدن
- ات
هیچی نگو هر چی که بین ما دوتا بود تموم شد
و بدون هیچ حرفی از اونجا رفتی
۳ سال از این اتفاق میگذشت بومگیو از شدت فکر کردن به تو دیوونه شده بود پس تصمیم گرفت به بار بره
وقتی وارد بار شد صدای موسیقی بوی الکل همه جا رو پیچیده بود
کمی جلو تر رفت با صحنه ای که دید خیلی عصبانی شد
چند تا پسر با ات لاس میزدن و ات هم به لاس های اونا میخندید که یکی از پسرا پخش زمین شد درسته بومگیو با زدن یه مشت پسر و پخش زمین کرده بود
ات که از شدت تعجب چشماش به گشاد ترین حالت ممکن رسیده بود که ناگهان با کشیده شدن دستش از طرف بومگیو به خودش اومد بومگیو ات رو به حیاط بار برد
ات که از این کار بومگیو اعصبانی شده بود با داد گفت
ولم کننن
- ولت کنم تا بری به لاس های اون پسرای چندش بخندی؟
تو مگه ۳ سال پیش بهم خیانت نکردی؟
اون وقت من گفتم چرا داری از اون دختر چندش لب میگیری؟
میخواستی بری که بومگیو لبش رو رو لبات کوبید
بعد یه بوسه یه طولانی ازت جدا شد و گفت
- اون فقط یه اشتباه بود من الان فهمیدم که هیچ کس نمیتونه جای تو رو تو قلب من بگیره
از این حرفش متعجب شدی ولی بعد گفتی
اگه بهت یه شانس دیگه بدم پشیمونم نمیکنی؟
پوزخندی زد و گفت
- نه کیوتم من دیگه هیچ وقت تو رو ول نمیکنم
دوستت دارم اوپا
- منم دوستت دارم ات
و بعد دوباره یه بوسه ی طولانی رو شروع کردین و بقیش هم ما ربطی نداره 😑
تمام ببخشید اگه بد بود چون اولین بارمه تک پارتی مینویسم 😐❤و اینکه میدونم چرت شد پس نگو 😑
۵.۲k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.