" تکپارتی تهیونگ. وقتی بین بچه هاش فرق میزاشت "
" تکپارتی تهیونگ. وقتی بین بچه هاش فرق میزاشت "
( درخواستی )
تهیونگ سرکار بود و منم تصمیمم رو گرفته بودم که امروز دیگه درباره ی این موضوع باهاش صحبت کنم.
ما دوتا بچه داشتیم یکی پسر و یکی دختر ولی متصفانه دخترمون لال بود ولی احتمال بهبود داشت.
اما فقط ده درصد احتمال بهبود داشت .
دلیل لال بودنش هم ترسیدن بود . توی کچدکی دزدیده شد و میخواستن بکشنش اما نجات یافت ولی از اون روز به بعد یک کلمه هم حرف نمیزد . این باعث شده بود که تهیونگ فرق بزاره بین دختر و پسرمون .
( دختر بچه : ♡ . پسر بچه : 𖤐 )
هرموقع درباره ی اینکه نباید بین بچه هامون فرق بزاریم با تهیونگ حرف میزدم عصبانی میشد.
اما امشب میخوام باهاش جدی حرف بزنم .
توی همین فکرا بودم که زنگ در خونه خورد .
تهیونگ : بیب من اومدم .
ا.ت : سلام . خسته نباشی . برو لباست رو عوض کن شام حاضره ..................
✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭
این از پارت اول .
دو پارته تموم میشه .
نظراتتون ؟
( درخواستی )
تهیونگ سرکار بود و منم تصمیمم رو گرفته بودم که امروز دیگه درباره ی این موضوع باهاش صحبت کنم.
ما دوتا بچه داشتیم یکی پسر و یکی دختر ولی متصفانه دخترمون لال بود ولی احتمال بهبود داشت.
اما فقط ده درصد احتمال بهبود داشت .
دلیل لال بودنش هم ترسیدن بود . توی کچدکی دزدیده شد و میخواستن بکشنش اما نجات یافت ولی از اون روز به بعد یک کلمه هم حرف نمیزد . این باعث شده بود که تهیونگ فرق بزاره بین دختر و پسرمون .
( دختر بچه : ♡ . پسر بچه : 𖤐 )
هرموقع درباره ی اینکه نباید بین بچه هامون فرق بزاریم با تهیونگ حرف میزدم عصبانی میشد.
اما امشب میخوام باهاش جدی حرف بزنم .
توی همین فکرا بودم که زنگ در خونه خورد .
تهیونگ : بیب من اومدم .
ا.ت : سلام . خسته نباشی . برو لباست رو عوض کن شام حاضره ..................
✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭✭
این از پارت اول .
دو پارته تموم میشه .
نظراتتون ؟
۴.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.