پارت۱۰
پارت۱۰
ا.ت: این دیگه چیه؟
ا.ت: خدایا چطور این بلا میتونه سرم بیاد؟
م ا.ت: وایستا خبر نگارا از تهیونگ سوال کردن یه ویدیو هست
(خبرنگار: این خبر درسته که شما با خانم لی ا.ت قرار میزارید ؟
تهیونگ: من نمیدونم درموردش چی فکز میکنید اما ما فقط اتفاقی همو دیدیم اون روز هم فقط جشن کوچیک برای یه موفقیت محرمانه بود)
ا.ت: هوففف خوبه حداقل دهنی اژ خودش داره
م ا.ت: ولی شایعات به همین زودی هم جمع نمیشن
ا.ت: این به رستورانمون صدمه میزنه؟
م ا.ت: نه قربونت برم ربطی نداره
هوم
م ا.ت: اماده شو بلید بری مدرسه
مدرسه؟ یئون؟ اونو چیکار کنم
ا.ت: وایی بدبخت شدم مامان
م ا.ت: چی شده
ا.ت: یئون! یئون از صد جا پـ.ازم میکنه
م ا.ت: عه این حرف زشته نگران نباش ویزی نمیشه
ا.ت: امید وارم
م ا.ت: من میرم صبحونه رو حاضر کنم
ا.ت: باشه
رفتم صورتمو شستم
لباس فرممو پوشیدم یه کلاه کپ گذاشتم سرم
زیر لب بهش فش میدادم
قرار بود بری دیگه برنگری رفتیو به جای دوست پسرم برگشتی
خدا لعنت کنه شانسو
رفتم پایین تند تند صبحانمو میخوردم
ا.ت: مامان من خودم میرم مدرسه
م ا.ت: بلشه مراقبه خودت باش
ا.ت: باشه
کیفمو برداشتمو از خونه زدم بیرون
بدو بدو میرفتم سمت مدرسه
رسیدم به مدرسه وارد کلاس شدم
هوفف خدارو شکر یئون هنوز نیومده
ولی بلاخره باید امروز کتک بخورم یکی اومد طرفم
_تو واقعا با تهیونگ قرار میزاری؟
ا.ت: ن.نه
+ دروغ نگو خودمون خبرارو شنیدیم
ا.ت: بخده ازش متنفرم چرا متوجه نیستیم اون فقط یه جشن کوچولو بود
_تو هیترشی ورا باید باهاش یه جشن کوچولو بگیری
ا.ت: بخدا اونجور که...
یئون: بسه*داد
باصدای یئون دهنم قفل کردم اومد طرفم دستمو گرفتو کشوندتم پشت مدرسه
ا.ت: ای دستم
یئون: اوخ ببخشید
ا.ت: چیزه ممنونم که نجاتم دادی
گوشمو گرفت
یئون: نجاتت دادم تت خودم خفت کنم
ا.ت: ای اخ
یئون: زودباش توضیح بده
ا.ت: باشه باشه
ا.ت: هوفف واسه هزار نفر توضیح دادم توکه دیگه چیزی نیستی
ا.ت: با جک کات کردم
یئون: چی؟...
ا.ت: این دیگه چیه؟
ا.ت: خدایا چطور این بلا میتونه سرم بیاد؟
م ا.ت: وایستا خبر نگارا از تهیونگ سوال کردن یه ویدیو هست
(خبرنگار: این خبر درسته که شما با خانم لی ا.ت قرار میزارید ؟
تهیونگ: من نمیدونم درموردش چی فکز میکنید اما ما فقط اتفاقی همو دیدیم اون روز هم فقط جشن کوچیک برای یه موفقیت محرمانه بود)
ا.ت: هوففف خوبه حداقل دهنی اژ خودش داره
م ا.ت: ولی شایعات به همین زودی هم جمع نمیشن
ا.ت: این به رستورانمون صدمه میزنه؟
م ا.ت: نه قربونت برم ربطی نداره
هوم
م ا.ت: اماده شو بلید بری مدرسه
مدرسه؟ یئون؟ اونو چیکار کنم
ا.ت: وایی بدبخت شدم مامان
م ا.ت: چی شده
ا.ت: یئون! یئون از صد جا پـ.ازم میکنه
م ا.ت: عه این حرف زشته نگران نباش ویزی نمیشه
ا.ت: امید وارم
م ا.ت: من میرم صبحونه رو حاضر کنم
ا.ت: باشه
رفتم صورتمو شستم
لباس فرممو پوشیدم یه کلاه کپ گذاشتم سرم
زیر لب بهش فش میدادم
قرار بود بری دیگه برنگری رفتیو به جای دوست پسرم برگشتی
خدا لعنت کنه شانسو
رفتم پایین تند تند صبحانمو میخوردم
ا.ت: مامان من خودم میرم مدرسه
م ا.ت: بلشه مراقبه خودت باش
ا.ت: باشه
کیفمو برداشتمو از خونه زدم بیرون
بدو بدو میرفتم سمت مدرسه
رسیدم به مدرسه وارد کلاس شدم
هوفف خدارو شکر یئون هنوز نیومده
ولی بلاخره باید امروز کتک بخورم یکی اومد طرفم
_تو واقعا با تهیونگ قرار میزاری؟
ا.ت: ن.نه
+ دروغ نگو خودمون خبرارو شنیدیم
ا.ت: بخده ازش متنفرم چرا متوجه نیستیم اون فقط یه جشن کوچولو بود
_تو هیترشی ورا باید باهاش یه جشن کوچولو بگیری
ا.ت: بخدا اونجور که...
یئون: بسه*داد
باصدای یئون دهنم قفل کردم اومد طرفم دستمو گرفتو کشوندتم پشت مدرسه
ا.ت: ای دستم
یئون: اوخ ببخشید
ا.ت: چیزه ممنونم که نجاتم دادی
گوشمو گرفت
یئون: نجاتت دادم تت خودم خفت کنم
ا.ت: ای اخ
یئون: زودباش توضیح بده
ا.ت: باشه باشه
ا.ت: هوفف واسه هزار نفر توضیح دادم توکه دیگه چیزی نیستی
ا.ت: با جک کات کردم
یئون: چی؟...
۲.۵k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.