حاکمان جهنم : پارت ۶
زهرا خانم : مرد امروز ساعت نه پول چک رو از حسابت ورداشتن
آقا ممدرضا : چند
زهرا خانم : نمیدونم یه ۵ . ۶ تومنی
آقا ممد رضا : آره چک وسایل جهاز ا.ته
جین : مگه ا.ت داره ازدواج میکنه
امیر : خودش که هی ناز میاد نمیخوام عروس شم و گرنه این خاستگارا پدر مارو درآوردن
رگ گردن همه ی پسرا باد کرده بود
کوک : آخه ا.ت که هنوز بچس ۱۵ . ۱۶ سالشه
آقا ممد رضا: بابا ا.ت ۱۸ سالشه
جین : واقعا بت نمیخوره
ا.ت : من چه کنم قیافم هنو تو دوران راهنماییم مونده
زهرا خانم: حالا مادر قیافت چشه خیلیم خوبه والا از اون دخترای عمه ات که بهتری
شوگا : میگم بانو
زهرا خانم : مادر این بانو بانو چیه راه انداختین بگین مامان به خدا من راحت ترم
پسرا : چشم
زهرا خانم : امیر مادر
امیر : هان
آقا ممد رضا : هان و مرض هان و کوفت هان و درد صد دفعه گفتم مامانت که صدات زد میگی جانم میفهمی مادرته
حالا زهرا خانوم ولش کن این پسره رو چی میخوای جونم
زهرا خانم : میگم فردا خو عروسی بچه برادرمه باید بریم سکه ای سرویس طلایی چیزی بخریم
آقا ممد رضا : امیر پسر مادرت کار تو داشت
زهرا خانوم: ممد رضا عروسی بچه خواهرت که بود خوب سکه س کامل میدادی با یه انگشتر حالا باید برای بچه ی برادر من جبران کنی
آقا ممد رضا : ضرر و جهنم خانوم پاشو امروز با ا.ت آماده باشید هم ببرمتون خرید عروسی و هن خرید طلا اینا مثلا عمه ای ها عمه کوچیکه
حالا بعدشم این کارتم خانوم برو یه وقت آرایشگاه واسه خودتو این بچه بگیر
ا.ت : من که لباس سفید میخرم
تهیونگ : ولی رات نمیدن که
ا.ت : چرا
تهیونگ : آخه تو کره اگه یکی لباس سفید برونه راش نمیدن وف کردم اینجا هم همینطوره
ا.ت : نه این طور که نیست خب مامان من زنگ شهین میزنم به وقت بده بریم آرایشگاه خوبه
زهرا خانوم: آره مادر خوبه راستی پسرا کت شلوار دارید
پسرا : برای چی
زهرا خانوم: میخوام ببرمتون عروسی دیگه امیر مادر یه وقت آرایشگاهم بگیر بچه ها رو ببر با خودت راستی امروز شمام همرام بیاید کت و شلوار واسه هشتاتون بگیرم
جین : اگه قراره بیایم عروسی خودمون میریم مردونه کت و شلوار میگیریم
آقا ممد رضا : پسرم پول مول داری
جین با لبخندی مغرورانه بلک کارتشو آورد بیرون و گفت : بله
ا.ت : بلک کارت داری
جین : داری نه دارید ههمون داریم
آقا ممدرضا : چند
زهرا خانم : نمیدونم یه ۵ . ۶ تومنی
آقا ممد رضا : آره چک وسایل جهاز ا.ته
جین : مگه ا.ت داره ازدواج میکنه
امیر : خودش که هی ناز میاد نمیخوام عروس شم و گرنه این خاستگارا پدر مارو درآوردن
رگ گردن همه ی پسرا باد کرده بود
کوک : آخه ا.ت که هنوز بچس ۱۵ . ۱۶ سالشه
آقا ممد رضا: بابا ا.ت ۱۸ سالشه
جین : واقعا بت نمیخوره
ا.ت : من چه کنم قیافم هنو تو دوران راهنماییم مونده
زهرا خانم: حالا مادر قیافت چشه خیلیم خوبه والا از اون دخترای عمه ات که بهتری
شوگا : میگم بانو
زهرا خانم : مادر این بانو بانو چیه راه انداختین بگین مامان به خدا من راحت ترم
پسرا : چشم
زهرا خانم : امیر مادر
امیر : هان
آقا ممد رضا : هان و مرض هان و کوفت هان و درد صد دفعه گفتم مامانت که صدات زد میگی جانم میفهمی مادرته
حالا زهرا خانوم ولش کن این پسره رو چی میخوای جونم
زهرا خانم : میگم فردا خو عروسی بچه برادرمه باید بریم سکه ای سرویس طلایی چیزی بخریم
آقا ممد رضا : امیر پسر مادرت کار تو داشت
زهرا خانوم: ممد رضا عروسی بچه خواهرت که بود خوب سکه س کامل میدادی با یه انگشتر حالا باید برای بچه ی برادر من جبران کنی
آقا ممد رضا : ضرر و جهنم خانوم پاشو امروز با ا.ت آماده باشید هم ببرمتون خرید عروسی و هن خرید طلا اینا مثلا عمه ای ها عمه کوچیکه
حالا بعدشم این کارتم خانوم برو یه وقت آرایشگاه واسه خودتو این بچه بگیر
ا.ت : من که لباس سفید میخرم
تهیونگ : ولی رات نمیدن که
ا.ت : چرا
تهیونگ : آخه تو کره اگه یکی لباس سفید برونه راش نمیدن وف کردم اینجا هم همینطوره
ا.ت : نه این طور که نیست خب مامان من زنگ شهین میزنم به وقت بده بریم آرایشگاه خوبه
زهرا خانوم: آره مادر خوبه راستی پسرا کت شلوار دارید
پسرا : برای چی
زهرا خانوم: میخوام ببرمتون عروسی دیگه امیر مادر یه وقت آرایشگاهم بگیر بچه ها رو ببر با خودت راستی امروز شمام همرام بیاید کت و شلوار واسه هشتاتون بگیرم
جین : اگه قراره بیایم عروسی خودمون میریم مردونه کت و شلوار میگیریم
آقا ممد رضا : پسرم پول مول داری
جین با لبخندی مغرورانه بلک کارتشو آورد بیرون و گفت : بله
ا.ت : بلک کارت داری
جین : داری نه دارید ههمون داریم
۲.۹k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.